اولاش! - جزوه‏های کلاسی






درباره نویسنده
اولاش! - جزوه‏های کلاسی
مدیر وبلاگ : ماه تابان[102]
نویسندگان وبلاگ :
پاتیژان[6]

صنایع غذایی 85 دانشگاه رامین... دانشگاه رامین!!! ...خوب اصلا اونطوری نبود که انتظارشو داشتیم...ولی تصمیم نداریم دیگه به این چیزا فکر کنیم. لااقل تو این وبلاگ قرار نیست از این حرفا بزنیم. قراره با نگاهی طنز ، روزمرگی های بچه های صنایع غذایی 85 رو بنویسیم.اگه نتونستیم یه لبخند گوشه لباتون بیاریم ببخشید! ولی سعی میکنیم جوری بنویسیم که کسی افسرده از اینجا بیرون نره...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اولاش!


لینک دوستان
باغبانی‏هامون 86
گیاه پزشکی‏ها مون
سایت دانشگاهمون
باغبانی‏ها مون
ترویجی‏ها مون
زراعتی‏ها و اصلاحی‏ها مون
اقتصاد کشاورزی‏ها مون
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
اولاش! - جزوه‏های کلاسی

آمار بازدید
بازدید کل :64947
بازدید امروز : 30
 RSS 

   

سلام به تمامی بچه های جزیره گمشده رامین . بچه هایی که با ورود به این سرزمین فراموش شده ، آرزوها و حتی خود را نیز به دست فراموشی می سپارند.

افسوس که بازگشتی نیست و باید چون رستم این هفت خان را پشت سر گذاریم.

هنر آن است که خود باشیم و خود باقی بمانیم...

مکان و زمان هرچه که باشد مهم نیست. مهم اراده های مستحکم ماست که هدفمند باقی بماند...

بدانیم که فردا روز تازه ای است...عاری از اشتباهات دیروز...



نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:2 صبح روز یکشنبه 87 فروردین 25

سلام

من یه همکلاسی مغرورم

یه غر زن حرفه ای

یه ایرادگیر به تمام معنا!

از همون تریپ آدمایی که ماه تابان میگه تو کارگاه دست به سیاه و سفید نمیزنن

یه چیزی تو مایه های:چرا در گنجه بازه چرا گوش خر درازه!

مثل اینکه مدیر جای یه موجود غر غرو رو اینجا خالی دید و منو دعوت کرد..

خوب دست خودم نیست .من از همه چیزو همه کس ایراد میگیرم.البته همون طور که تو حاشیه این وبلاگ نوشته شده متاسفانه با نگاهی طنز! انگاری زوره...خوب شاید یکی طنزش نیاد...یا دلش نخواد طنز بخونه و بنویسه...نه نه...تو این پست اول نباید غر بزنم.زشته...پس لبخند میزنم(لبخند زورکی از این بهتر نمیشه) حالا چرا اسم منو پرنیان گذاشت نمیدونم . حتما میخواسته مثل بقیه اسم منم آخرش آن باشه. مثکه خیلی احساس خوشسلیقگی کرده...چقدر بی سلیقه..اینا هم شدن اسم؟ وای باز که دارم غر میزنم...تا اوضاع بدتر نشده برم. زشته هنوز جوهر قلمم خشک نشده مدیر پرتم کنه بیرون.پس فعلا بای!



نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:25 صبح روز جمعه 87 فروردین 23

سلام
توجه توجه...مدیر صحبت میکند...مدیری خسته از پروژه های کارگاهی...
گفتنی ها را پاتیان خوب گفت

اما مدیر میخواهد این بار ماجرای درس عملیات کارگاهی را از منظری دیگر نگاه کند

تا به حال این پرسش برایتان پیش نیامده که چرا تعداد ابزار کار در کارگاه درس عملیات اینقدر محدود است؟ به طوری که تصمیم کبری گرفته ایم از شب قبل زنبیل روی گیره ها گذاشته و  شاید زین پس پتک را با خود به خوابگاه بیاوریم....


آنقدر ابزار و وسایل کم است که از دیدگاه مدیر! دانشجویان به چند دسته تقسیم شده اند:

بعضی افراد تا سرت را بگردانی ابزار تو را قاپیده اند  ...این افراد معمولا بعد از کش رفتن ابزار به دورترین مکان ممکن رفته و اثری از خود به جای نمیگذارند....فرصت طلبان زرنگ

بعضی فقط به خودشان فکر میکنند و انگار نه انگار که بقیه هم هستند...این افراد اصولا کسی را به جز خودشان نمیبینند.صاف در چشمان بقیه نگاه میکنند و ابزار را حق خود میدانند و به آنها نمیدهند.سرت زیر سنگ هم مانده باشد یقینا لگدی میزنند و میروند.احتمالا این افراد اصل تنازع برای بقا را زیادی جدی گرفته اند!..خودخواهان حق به جانب

بعضی ها ابزار را در هفت سوراخ نهان کرده و اصلا هم به روی خود نمی آورند. هر چه دیگران فریاد میکشند که فلان وسیله کجاست؟این افراد طوری رفتار میکنند که گویی اصلا نمی شنوند یا تا به حال آن وسیله را در زندگیشان ندیده اند...امیدواریم وسایل را با خود به خوابگاه نبرند ....زورگویان پنهان

بعضی سعی در برقراری نظم دارند و تلاش میکنند فرهنگ صف گرفتن برای استفاده بهینه از ابزار را به بقیه بیاموزند.معمولا آخرین نفراتی که نوبت بهشان میرسند همین افرادند.....تلاشگران ناکام

بعضی افراد بالای سرت می ایستند و نه تنها کمکی نمیکنند،بلکه دو چشم دارند...دوتای دیگر قرض میکنند و آنقدر به کار کردنت خیره میشوند که تو از رو رفته و ابزار را به آنها بدهی . تجمع این افراد سمت مته بیشتر است.به طوریکه گاهی آدم میترسد دماغشان زیر مته برود...چهار چشمیان بپا

بعضی افراد  با در منگنه قرار دادن فرد ابزار به دست به راحتی صاحب ابزار او میشوند. به این ترتیب که با گفتن چند جمله مودبانه  مثل:( عذر میخوام شما با پتک کاری ندارید؟ببخشید میتونم سوهانو چند لحظه  ببرم؟  شرمنده میشه چکشو چند لحظه بدین؟) به مقصود خودمیرسند.یادتان باشد  چند لحظه ی این افراد شاید از چند ساعت هم طولانی تر شود.معمولا هم سراغ کسانی میروند که با انها رودربایستی دارند.....متقاضیان مبادی آداب

بعضی افراد  ابزار باشد یا نباشد همانطور که پاتیژان گفت کار نمیکنند...این افراد معتقند جای آنها اینجا نیست و از پس کار بر نمی آیند، در کارگاه مدام غر میزنند و در هنگام کار با خودشان میگویند که چرا چرخ های صنعت را ما داریم میچرخانیم.!!!؟؟!!؟؟!!؟؟آنها با خم کردن اندک یک میله اهنی گویی شاخ غول را شکسته اند !و از انجا که در کارگاه احساس میکنند که حقی از آنها ضایع شده است  مدام نزد آقای عنابچی رفته و با قیافه ای حق به جانب میگویند:ببخشید استاد چرا این میله خم نمیشود؟؟؟به این امید که استاد کمکی کرده و میله خم شود!!
متاسفانه در بیشتر مواقع این افراد  به مقصود خود نمیرسند....اسم ندارند چپ چپ نگاهشان نکنید!


 

-----------------------------------------------------
پی نوشت: یک اموزش دیگر هم مانده:آموزش روشن کردن کولر آبی! که به علت کم اهمیت بودن موضوع از ان میگذریم!

لازم به ذکر است این نوع کولر تا به حال فقط در کارگاه مشاهده شده است
..آنهم همیشه خودش روشن است...

!اینجانب قصد داشتم یک کارگاه اموزشی به نام آشنایی با طرز کار انواع کولر ها در دانشگاه برگزار کنم که بعد از کلاس علوم دام به شدت پشیمان شدم!!

 

 


 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:5 عصر روز چهارشنبه 87 فروردین 21

مدیر این شکلی شده است !  ما که اصلا دلمان برایش نسوخت و این شکلی نشدیم !

ما رو چه به دلسوزی برای مدیر ! نه خیلی خوب و مهربون ومدبره

جاتون خالی ! امروز رفتیم عملیات ! مستحضر هستید که منظورم عملیات کارگاهیه نه هیچ نوع عملیات دیگر ! نمی دونم شما هم با ما بودین یا نه ( روی صحبتم با بچه های کلاس خودمونه ! تو روتو کن اون ور ! )

خلاصه مدیر با آن تریپ جنس لطیفی همیشگی اش اره آهن بر در دست صفحات فولادی می برید و از اونجایی که در دهکده ی محل زندگیشان پتک ندیده بود ! هنگام استفاده از اون همه را تا سر حد مرگ به خطر می انداخت !  آخی ! بیچاره مدیر ! بیاید واسه تولدش یه پتک بخریم با سی دی آموزشی پیشرفته !

.

.

.

.

به مدیر نگید ها اما دست منم درد می کنه ! ولی من به مدیر گفتم ترجیح می دم از همه ی کارا سر در بیارم ( البته نه همه ی همه ی کارا !) و نضشینم یه گوشه گلدوزی بکنم ! .... آآآآآآآی دستم !

.

.

برو بچ عزیز هم کلاسی ! خبر دارین یکی از بچه های کلاس به دفعات بهتون گفته اهل کوفه‏؟ اصلا براتون مهم هست بروبچ هم کلاستون در موردتون چجوری می فکرن ؟ خداییش چه جوریه که اصلا احساس نمی کنین بد نیست یکم در کلاس های عملیات ( همون عملیات کارگاهی رو می گم دیگه‏!‏) به اونایی که نمی تو نن ... یعنی می تونن ها ... فقط ... یکم .... ( اصلا چی کار دلیلش دارین ! )  کمک نکنین ؟ باور کنین نه فقط کسی عیب شما نمی کنه تازه کلی بعدا تو خوابگاه تحسینتون می کنن و در حد پتروس فداکار و ریز علی خواجوی و از این حرف ها بالا می برنتون ! از ما گفتن بود ! مملکت شاهدا من همه کارام رو خودم انجام دادم ... آره فقط آهن هام ... سوراخ های پیچ ... کار با قلاویز .... جوشکاری ... آره همش همینا رو برام انجام دادن ! دیگه همش کار خودم بود ! خدا شاهده‏!



نویسنده » ماه تابان » ساعت 4:41 عصر روز دوشنبه 87 فروردین 19

سلام

امیدوارم با این عنوان نوشته جنجال برانگیز تعدادی از همین یه ریزه بازدیدکننده را نیز از دست ندهیم....!!!

راستی چرا این وبلاگ درخاک خوردگی بسر میبرد؟ باور بفرمایید مدیر به هیچ وجه  دیکتاتور نیستم...من کسی ررا مجبور به عقب نشینی نکردم....همه نویسنده های تنبلمان  هم زنده هستد  و در صحت کامل بسر میبرند(البته از نظر جسمی..!!)

من اشتباه کردم؟

گفته اند متنی آموزشی که در ارتباط با طرز کار کولرهای گازی نوشته بودم فسیل شده است...کولرهای جدید این همه دنگ و فنگ ندارند...راست گفته اند....کلهم اجمعین این کولرها دو حالت بیشتر ندارند...یا خاموشند یا روشن!

on   و off هم که آموزش دادن نمیخواهد....ماشاا... همه استادند...

یک مزیت این کولرها این است که با انها عمرا نمیشود کلاس را مثل قبل عذاب داد...البته در این مورد همیشه برد با قومی است که به کولر نزدیکترند ...این موجودات اصولا هر وقت دلشان بخواهد کولر را خاموش کرده یا روشن میکنند...اصلا هم به داد و فریادهای بقیه کاری ندارند... عجب قوم خودخواهی هستند این ...ها!

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 10:57 صبح روز یکشنبه 87 فروردین 18

سلام

امروز تقریبا آخرین روز تعطیلات نوروزی است و کما بیش همه فردا به دانشگاه می آیند
شاید دلمان برای دانشگاه کمی تا قسمتی تنگیده است...البته شاید...

 

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:4 عصر روز پنج شنبه 87 فروردین 15

سلام.
عذر تقصیر به خاطر دیر آپ کردن وبلاگمان ، سفر بوده ایم...
1- دلگرمی
همانطور که می دانید کم کم تعطیلات تمام میشود و ما راهی دیار ملاثانی خواهیم شد.
لازم به ذکر است تا کنون که بیش از نیمی از تعطیلات نوروزی گذشته است مدیر فقط چند خطی از ترجمه درس میکروبیولوژی را انجام داده است .این را برای دلگرمی به همکلاسی های عزیز گفتم .
2-نکنید این کار را
در راستای همیاری به ستاد کوفت کردن تعطیلات نوروزی باید بگویم تنها 6 روز به پایان تعطیلات مانده است.البته برای آنهایی که قرار است 17 فروردین به دانشگاه بیایند.و به آنهایی که قصد کرده اند 14 فروردین در دانشگاه حضوریابند باید بگویم که......که.....که آبروی هر چه دانشجو است خواهید برد.
3- دردسرهای کولر گازی
به دانشجویان جدید الورود باید بگویم کم کم هوا رو به گرمی می رود و همه کولر لازم میشویم. آنهایی که از سردسیر آمده اند بهتر است طرز کار با کولر گازی را هر چه زودتر بیاموزند تا هم از خراب شدن کولرها جلوگیری شود و هم جلوی هم کلاسی ها و هم اتاقی ها حفظ آبروکنند. برای خودتان میگویم.شاید روزی شما نزدیکترین فرد به کولر باشید و مجبور به روشن کردن آن شوید.

4-یک انتظار فوق العاده به جا

لازم به ذکر است ما از همه ی قومیت های کلاس از کرد و لر و ترک و عرب و شیرازی و اصفهانی و بلوچی و گیلکی!!! و ...که در این تعطیلات به شهر و دیار خود بازگشته اند  انتظار سوقاتی داریم.

فراموش نشود.

 --------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:یک آموزش مجانی!

 دراینجا به طور مختصر طرز کار با کولر گازی را به شما آموزش میدهیم :

در هر کولر گازی دو عدد پیچ مشاهده میشود. دور یکی از پیچ ها اعدادی ترتیبی نوشته شده که مخصوص میزان سرمازایی کولر است و دور دیگری درجه ی باد دهی با عبارات

 Low

High

Med

مشخص شده است.نکته ی مهم در همین پیچ دوم است . یک کلمه کلیدی در کنار کلمات فوق الذکر آمده است به نام

Fan

سعی کنید خوب جای آن را به خاطر بسپارید. وقتی پیچ کولر را در حالت فن قرار دادید ، اگر با شنیدن صدای مخصوصی که از کولر می آید فکر میکنید کولر روشن شده است باید بگویم کاملا در اشتباهید . در این حالت عمرا گاز سرمازا  وارد  لوله های درون کولر شده باشد ! بدانید و آگاه باشید که فقط و فقط فن آن شروع به چرخش میکند . یعنی به هیچ عنوان کولر سرمازایی نمیکند بلکه تنها باد کمی از آن خارج میشود.

بسیار دیده شده است دانشجویان مخترم کولر را در حالت فن قرار داده و کلاس را مدت مدیدی با این عمل خود از شدت گرما عذاب داده اند.به طوری که دانشجویان از شدت گرما و خشم!این شکلی شده اند 

بعد از قرار دادن پیچ در حالت فن چند ثانیه تامل کرده و سپس آن را به اختیار خود و با توجه به میزان گرمای هوا روی یکی از حالت های

Low

High

Med

قرار دهید. سعی کنید آن چند ثانیه تامل را فراموش نکنید. باز هم بسیار دیده شده دانشجویان محترم پیچ کولر گازی را مثل پیچ رادیو ! سریع می چرخانند و پدر کولر بیچاره را جلوی چشمانش می آوردند.

میتوانید شدت سرما را نیز با پیچ اول تنظیم کنید.

حال لبخند بزنید . شما موفق به روشن کردن کولر شده اید

 


 

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:56 عصر روز شنبه 87 فروردین 10

تعجب نکنید ... باور کنید خودمم ... نه کاری به اون اسم پایین پست نداشته باشین ! مدیر رفته مسافرت و گوشت رو ... یعنی همون پسوردشو ... سپرده دست گربه ( بلانسبت خودم ) _ نسبت با همین س است نه ؟ منم که ... خب کلا امانت دارم !

از برو بچ مشهد رفته خبر رسیده که همه خوب خوبن . ممنون که خبر دادین ! ما حسابی نگران می بودیم ! ( اصلا به خاطر سوغاتی هامون نمی گم ! نه نه ! فکر بد اصلا نکنید ! حالا ماه تابان نیست یکم ... خب چجور بگم ... ولش کن خودتون می شناسینش ! )

من الان می دونم دارم چرت و پرت می نویسم . اما تقصیری ندارم صورت ماه تابان مدام جلومه !  

وای فکر کنید این وب الان فقط مال منه !

بچه ها از درساتون چه خبر ! من 2 دقیقه پیش اولین کلمه ی اولین خط اولین صفحه ی ترجمم رو ترجمه کردم . که مامانم اینا رفتن بیرون منم بدو بدو اومدم نشستم پای نت ! امیدوارم شما بچه های بهتری واسه مامان و باباهاتون باشین ! می گم یه سوال ! ما قراره چندم بیایم سر کلاس ؟

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 8:30 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 29

به علت حادثه تلخ کشته شدن 22 نفر از دانشجویان عزیز مشهدی در جاده پلدختر اندیمشک  3 روز عزا در این وبلاگ اعلام میشود
امیدواریم بعد از این شاهد چنین وقایع اسف باری نباشیم

در پی درگذشت تعدادی از دانشجویان دانشگاه خیام مشهد؛ استاندار خراسان‌رضوی پیام تسلیتی صادر کرد
پیکرهای دانشجویان حادثه دیده در تصادف محور اندیمشک - پلدختر به مشهد انتقال یافت

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 12:12 صبح روز دوشنبه 86 اسفند 27

امیدوارم که سالی سر شار از خوبی و خوشی داشته باشید ... من یک سری تصمیم کبری برای آغاز سال جدید گرفتم که خیلی هاشون در راستای ارتقای سطح کیفی وبلاگ می باشد و تصمیم دارم تا این وبلاگ کوچولو را بترکانم تا به وضع وبلاگ های موت شده و در حال موت دانشگاه دچار نشود . ( خداییش از طرز حرف زدنم مشخصه که چقدر سعی دارم متحول بشم ؟)

ماه تابان جونم تو یه زنگ به ما بزن خب ؟

می گم شما برو بچی که ممکنه صنایع غذایی باشین و گذرتون به این وبلاگ می خوره می تونین پیشنهاد بدین و بگین برای سال  87 دلتون چی می خواد ؟ اصلا اگه خوشکل بنویسید کپ نظرتون رو می ذاریم اینجا .

 ما منتظریم

 

پ.ن

1.این ماه تابان هم چقدر از نظر آی کی یو ... می باشد ! آخه مشخصه که من کیم ! نیست‏؟

2. در مورد اعتصاب حق با ماه تابانه ! بابا همه ی ملت درس و مشق را رها کرده بودن و در پی حفظ منافع ملی دانشگاه به سمت اعتصابی آرام حرکت می کردن اونوقت برو بچ ما رو باش ! زنگ می زنی هنوز سر کلاسن !  ما به شما افتخار می کنیم !

3. ما چرا دیگه باهام دعوا نمی کنیم ؟‏خب من دلم دعوا می خواد ! مردم از بس که در صلح به سر می بریم !

4. ماه تابان به نکتهی خوبی اشاره کرد ! .... درس .... ؟

5. خدا نگهدار



نویسنده » ماه تابان » ساعت 3:20 عصر روز یکشنبه 86 اسفند 26

<      1   2   3   4   5   >>   >