سفارش تبلیغ
صبا ویژن



روزمرگی - جزوه‏های کلاسی






درباره نویسنده
روزمرگی - جزوه‏های کلاسی
مدیر وبلاگ : ماه تابان[102]
نویسندگان وبلاگ :
پاتیژان[6]

صنایع غذایی 85 دانشگاه رامین... دانشگاه رامین!!! ...خوب اصلا اونطوری نبود که انتظارشو داشتیم...ولی تصمیم نداریم دیگه به این چیزا فکر کنیم. لااقل تو این وبلاگ قرار نیست از این حرفا بزنیم. قراره با نگاهی طنز ، روزمرگی های بچه های صنایع غذایی 85 رو بنویسیم.اگه نتونستیم یه لبخند گوشه لباتون بیاریم ببخشید! ولی سعی میکنیم جوری بنویسیم که کسی افسرده از اینجا بیرون نره...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اولاش!


لینک دوستان
باغبانی‏هامون 86
گیاه پزشکی‏ها مون
سایت دانشگاهمون
باغبانی‏ها مون
ترویجی‏ها مون
زراعتی‏ها و اصلاحی‏ها مون
اقتصاد کشاورزی‏ها مون
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
روزمرگی - جزوه‏های کلاسی

آمار بازدید
بازدید کل :64448
بازدید امروز : 8
 RSS 

   

سلام

امروز تقریبا آخرین روز تعطیلات نوروزی است و کما بیش همه فردا به دانشگاه می آیند
شاید دلمان برای دانشگاه کمی تا قسمتی تنگیده است...البته شاید...

 

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:4 عصر روز پنج شنبه 87 فروردین 15

سلام.
عذر تقصیر به خاطر دیر آپ کردن وبلاگمان ، سفر بوده ایم...
1- دلگرمی
همانطور که می دانید کم کم تعطیلات تمام میشود و ما راهی دیار ملاثانی خواهیم شد.
لازم به ذکر است تا کنون که بیش از نیمی از تعطیلات نوروزی گذشته است مدیر فقط چند خطی از ترجمه درس میکروبیولوژی را انجام داده است .این را برای دلگرمی به همکلاسی های عزیز گفتم .
2-نکنید این کار را
در راستای همیاری به ستاد کوفت کردن تعطیلات نوروزی باید بگویم تنها 6 روز به پایان تعطیلات مانده است.البته برای آنهایی که قرار است 17 فروردین به دانشگاه بیایند.و به آنهایی که قصد کرده اند 14 فروردین در دانشگاه حضوریابند باید بگویم که......که.....که آبروی هر چه دانشجو است خواهید برد.
3- دردسرهای کولر گازی
به دانشجویان جدید الورود باید بگویم کم کم هوا رو به گرمی می رود و همه کولر لازم میشویم. آنهایی که از سردسیر آمده اند بهتر است طرز کار با کولر گازی را هر چه زودتر بیاموزند تا هم از خراب شدن کولرها جلوگیری شود و هم جلوی هم کلاسی ها و هم اتاقی ها حفظ آبروکنند. برای خودتان میگویم.شاید روزی شما نزدیکترین فرد به کولر باشید و مجبور به روشن کردن آن شوید.

4-یک انتظار فوق العاده به جا

لازم به ذکر است ما از همه ی قومیت های کلاس از کرد و لر و ترک و عرب و شیرازی و اصفهانی و بلوچی و گیلکی!!! و ...که در این تعطیلات به شهر و دیار خود بازگشته اند  انتظار سوقاتی داریم.

فراموش نشود.

 --------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:یک آموزش مجانی!

 دراینجا به طور مختصر طرز کار با کولر گازی را به شما آموزش میدهیم :

در هر کولر گازی دو عدد پیچ مشاهده میشود. دور یکی از پیچ ها اعدادی ترتیبی نوشته شده که مخصوص میزان سرمازایی کولر است و دور دیگری درجه ی باد دهی با عبارات

 Low

High

Med

مشخص شده است.نکته ی مهم در همین پیچ دوم است . یک کلمه کلیدی در کنار کلمات فوق الذکر آمده است به نام

Fan

سعی کنید خوب جای آن را به خاطر بسپارید. وقتی پیچ کولر را در حالت فن قرار دادید ، اگر با شنیدن صدای مخصوصی که از کولر می آید فکر میکنید کولر روشن شده است باید بگویم کاملا در اشتباهید . در این حالت عمرا گاز سرمازا  وارد  لوله های درون کولر شده باشد ! بدانید و آگاه باشید که فقط و فقط فن آن شروع به چرخش میکند . یعنی به هیچ عنوان کولر سرمازایی نمیکند بلکه تنها باد کمی از آن خارج میشود.

بسیار دیده شده است دانشجویان مخترم کولر را در حالت فن قرار داده و کلاس را مدت مدیدی با این عمل خود از شدت گرما عذاب داده اند.به طوری که دانشجویان از شدت گرما و خشم!این شکلی شده اند 

بعد از قرار دادن پیچ در حالت فن چند ثانیه تامل کرده و سپس آن را به اختیار خود و با توجه به میزان گرمای هوا روی یکی از حالت های

Low

High

Med

قرار دهید. سعی کنید آن چند ثانیه تامل را فراموش نکنید. باز هم بسیار دیده شده دانشجویان محترم پیچ کولر گازی را مثل پیچ رادیو ! سریع می چرخانند و پدر کولر بیچاره را جلوی چشمانش می آوردند.

میتوانید شدت سرما را نیز با پیچ اول تنظیم کنید.

حال لبخند بزنید . شما موفق به روشن کردن کولر شده اید

 


 

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:56 عصر روز شنبه 87 فروردین 10

تعجب نکنید ... باور کنید خودمم ... نه کاری به اون اسم پایین پست نداشته باشین ! مدیر رفته مسافرت و گوشت رو ... یعنی همون پسوردشو ... سپرده دست گربه ( بلانسبت خودم ) _ نسبت با همین س است نه ؟ منم که ... خب کلا امانت دارم !

از برو بچ مشهد رفته خبر رسیده که همه خوب خوبن . ممنون که خبر دادین ! ما حسابی نگران می بودیم ! ( اصلا به خاطر سوغاتی هامون نمی گم ! نه نه ! فکر بد اصلا نکنید ! حالا ماه تابان نیست یکم ... خب چجور بگم ... ولش کن خودتون می شناسینش ! )

من الان می دونم دارم چرت و پرت می نویسم . اما تقصیری ندارم صورت ماه تابان مدام جلومه !  

وای فکر کنید این وب الان فقط مال منه !

بچه ها از درساتون چه خبر ! من 2 دقیقه پیش اولین کلمه ی اولین خط اولین صفحه ی ترجمم رو ترجمه کردم . که مامانم اینا رفتن بیرون منم بدو بدو اومدم نشستم پای نت ! امیدوارم شما بچه های بهتری واسه مامان و باباهاتون باشین ! می گم یه سوال ! ما قراره چندم بیایم سر کلاس ؟

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 8:30 عصر روز چهارشنبه 86 اسفند 29

بسیار خوشحالیم که گل باران از دنیای زغالی ملاثانی به دنیای تکنولوژی راه یافته و امیدواریم هرچه سریعتر وی را معتاد ببینیم

مثل اینکه گل باران بسیار تر از پاتیژان است و هنوز نیامده پا رو دم مدیر می گذارد! همه می‏دانند اگر پای کل کل و سوتی گیری بیاید وسط آبروی خیلی ها کتلت خواهد شد. نویسندگان جدید ، بگذارید دهنمان بسته بماند.

راستی هیچ وقت دقت کرده اید این چند روزه آمار بازدید وبلاگمان روز به روز کمتر می شود؟مثلا امروز 1 بازدید بیشتر نداشتیم! مثل اینکه برای حفظ منافع مشترک نویسندگان ، باید اقدامات مدیریتی خاصی انجام دهیم.
حال و روز مدیر را اگر بخواهید بسیار غمگین و مضطرب هستیم از اینکه به دانشگاه نرفته ایم و کسانی دنبال کارها هستند که یکی باید دنبال خودشان باشد که شصت پایشان در چشمشان فرو نرود! هر زمان که با ایشان تماس می گیریم میگوید فعلا نمی توانم صحبت کنم.بای! سعی نمودم طوری وی را توصیف کنم که کسی نفهمد او گل‏باران است!امیدوارم موفق باشد .هم در این فضای مجازی و هم دانشگاه...

این پست را نوشتم فقط برای اینکه بگویم یکی بزنی 10 تا می‏خوری نویسنده‏ی 2 روزه! 
زین پس سعی خواهیم نمود به جای کل کل ، چیز!های مفیدتری بنویسیم! آخر از بس نظر نمی‏دهید نمیدانیم چه انتظاری از این وبلاگ دارید؟



نویسنده » ماه تابان » ساعت 12:40 صبح روز پنج شنبه 86 بهمن 25

سلام
انتخاب واحد اینترنتی هم گذشت و ما،

اولا فهمیدیم که آدرس سایت دانشگاه ما چقدر جذاب می باشد:

-  raminuni  ؟
-  نه نه  
-  R A U  ؟
-  نه خیر
-  پس چی؟
- 217.219.و یه مشت عدد عجق وجق دیگه!!!

ثانیا فهمیدیم که علی رغم انتظارمان چقدر با هم متحدیم :

خوشبختانه این بار ما درمورد تاریخ شروع نیمسال (گوش شیطان از بیخ کنده شود !)متحد گشتیم!بماند که چه اعصابی ازمان خورد شد تا به این اتحاد رسیدیم. پس قدر این دستاورد عظیم را دانسته و طی اقدامی سنجیده و متشخصانه همگی 27 بهمن سر کلاس حاضر می شویم...حال ببینیم  برای تعطیلات عید نوروز چه خواهیم کرد...

ثالثا فهمیدیم چقدر برای مسئولین اعصاب خردکن هستیم!:

در روز انتخاب واحد مسئولین دانشگاه از دست بچه های کلاس ما ذله گشتند . به طوری که یک بار  درب آموزش را به روی من و گل باران قفل نمودند!!!در حالیکه عده زیادی دانشجو  آنجا بودند! و تا پایان ساعت اداری هم عملا چندین بار بچه های کلاس ما را از آموزش بیرون نمودند...  ما که نفهمیدیم منظورشان چیست اما یکی از زراعتی ها گفت که آقای عساکره بعد از بیرون نمودن ما جمله ای با این مضمون گفته است که (وای از دست  این بچه های صنایع غذایی) !!!
بقیه اتفاقات آن روز اصلا جنبه طنز نداشته و باید در این وبلاگ  بی خیالشان شد!



نویسنده » ماه تابان » ساعت 10:21 عصر روز سه شنبه 86 بهمن 16

سلام

از آمار بازدیدها و نظرات و یادداشتهای نوشته شده توسط نویسندگان کاملا مشخص می شود در این ایام طلایی فرجه های امتحانی چه کسانی ...خوان هستند!

اینجانب(مدیر)اگر در فرجه ها به خانه نمی آمدم مخابرات ایران ورشکست می‏شد!...اعتیاد به  اینترنت بد دردی است... خدا نصیب نکند..

سردسیر نشینان عزیز...آنهایی که در شهرتان همینجور دارد برف می بارد...

آنهایی که باید از راه های دور به خطه ی ما بیایید.... 
بالاخره آن پلیور ها و پالتوهای گرمی که با خود اورده بودید  و هرگز در هوای خوزستان نتوانستید بپوشید به تن کردید؟خیلی خوشحالید ، نه؟ برف خیلی خوب است ، نه؟ قدر این نعمت سفید و قشنگ خدادادی را بدانید که ما از آن محرومیم.خوب دیگر  هر چقدر برف بازی کردید و آدم برفی ساختید بس است.کم کم باید بار سفر را ببندید و در اولین فرصتی که جاده ها باز شد تشریف بیاورید .به این هوا اعتمادی نیست. می ترسیم امتحانات شروع شوند و شما جا بمانید! 

راستی دوستان....کسی از جزوه ی سری‏های استاد مهرابی چیزی فهمیده است؟ تا ما باشیم از ترم بعد سر کلاس به درس گوش فرا دهیم. ای کاش آقای قیطران پور وقتی به ما می دادند تا نزدشان رفع اشکال کنیم!!!...تا ما باشیم از اول ترم بعد  مثل یک دانشجوی واقعی  درس بخوانیم...

--------------------------------------------------------------------
نمی دونم باید بگم یا نه....خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نشد...نمی خوام نصیحتتون کنم یا ادای آدمای مودب رو در بیارم. ولی تو دلم مونده که بگم هر چیزی حدی داره. آدم این جمله رو که می شنوه احساس خوبی نداره...می دونم. الان فکر می کنید می خوام نصیحت حکیمانه کنم.
ولی باور کنید اینجوری نیست. فقط دلم میخواد روابطمون معقول باشه...احترام همو نگه داریم و رعایت همدیگه رو بکنیم.شوخی و خندیدن و شاد بودن به چه قیمتی؟ به قیمت ناراحت کردن یکی دیگه؟ می ارزه؟ الان طرف صحبتم فقط کلاس خودمون نیست. با همه دانشجوهای گل دانشگاهمونم. خوب نیست تو دانشگاه از این برخوردا بشه....................
می دونم هم بعضی خانما مقصرن هم بعضی ازآقایون.اول به خودم میگم :  قشنگ نیست کل کل کردن تو آمفی تئاتر...تیکه انداختن تو محوطه دانشگاه...شوخی های الکی....مسخره کردن تو کلاس.....و جدیدا این اصوات ناهنجاری که از زبون بعضیا شنیده میشه و دیگه داره بی مزه میشه !...گفتم هر چیزی حدی داره.... به جای این رفتارا کاش یه کم هوای همو داشتیم و احترام همدیگه رو نگه می داشتیم.نمی خوام بگم حالا که از شهرمون و خانوادمون دوریم کاش اینجا مثل خواهر برادر برای هم باشیم ...نه اصلا نمیگم مثل خواهر برادر باشیم...چون اگه یه ذره هم شک داشتم تو این مدت دیگه باورم شده که گذشت اون دوران...گذشت....

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 2:8 صبح روز چهارشنبه 86 دی 19

سلام
1-من نمیدانم این روحیه پاتیژان چرا اینقدر سرخوش است ؟ مثل اینکه یادش رفته برای امتحان میان ترم ریاضی چه بساطی داشتیم و هنوز تاریخ آن مشخص نگردیده است ...
2-روز دموکراسی هم دقیقاهمین امروز می‏باشد چراکه پاتیژان در سایت دانشگاه و  در حضور من آن پست سراسر توهین و تحقیر را نوشت و من چیزی به رویش نیاوردم.
3-از دیشب به بعد دیگر به کار بردن واژه غریب و نامانوس علی‏الدبل برای من بی معنی است . هر کس به کار برد، آب لازم می‏َشود!
4- تبلیغات با مشکل مواجه گردیده و به قول پاتیژان هر چیزی ظرفیت می‏خواهد. به همین دلیل صفحه نظراتمان به طور پیش فرض خصوصی گردیده .
5-به قول پاتیژان این شکلکهای پارسی بلاگ آفت نویسندگی می‏باشد پس:

     همه اینها تقدیم به پاتیژان



نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:9 عصر روز سه شنبه 86 آبان 29

اولتیماتوم میدهیم
یک بار دیگر در این فضای مجازی ( وبلاگ) یا آن فضاهای حقیقی( کلاس ، خوابگاه ) یکی از لفظ علی البدل استفاده کند مدیر می‏داند و او.
نویسنده هنوز تعداد پست‏هایش یک رقمی هم نشده شروع می‏کند به کل کل!!!
در مورد رفاه حال دانشجویان و قضیه نرفتن به موزه هم که پاتیژان پرسیده باید بگویم از آنجایی که ما کلاس استاد دانشورمان تعطیل شده بود ، دیدیم خوب نیست سر ظهری مهندسین آینده مملکتمان را به موزه بکشانیم. فرصت زیاد است...



نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:35 صبح روز شنبه 86 آبان 26

سلام
 من نمی‏دانم چرا این خانم پاتیژان فکر میکند فقط خودش می تواند از امکانات وسیع سایت دانشگاه استفاده نماید؟
من هم الان سایت دانشگاه تشریف دارم و برای پاتیژان بسیار متاسف هستم که افتخار ملاقات مرا نداشته و قبل از من از این مکان مجهز رفته اسا
  . یه نفر هم هست که بسیار سلام می‏رساند. من نمیگویم او کیست. خودش به زودی می‏آید...
امروز قرار بود با بچه‏های کلاسمان به موزه برویم . و از آنجا که ما بسیار به فکر رفاه حال هم‏کلاسی‏هایمان هستیم ، قرار امروز را به روز دیگری که هنوز نمی‏دانیم چه روزیست موکول کردیم . می‏رویم به زودی...
من نمی‏دانم چرا ما اینقدر به هم اعتماد داریم که تا از دهن کسی در می‏اید که امروز کلاس تشکیل نمی‏شود ، از خوشحالی در پوست خود نگنجیده و اصلا به صحت این مطلب شک نمی‏کنیم.
اگر اینجا مجهز به اسکنر بود من یادداشت دکتر دانشور را در این وبلاگ قرار می‏دادم. شاید هم الان بروم 34 تا کپی از آن گرفته و در اختیار دانشجویان علم دوست قرار دهم.خودمانیم....مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید به شدت می‏ترسد!!!! 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 10:36 صبح روز چهارشنبه 86 آبان 23

سلام.
خود تحویل گیری مزمن مدیر!
ما بسیار خوشحالیم و از شادی در پوست خود نمی‏گنجیم از اینکه اینترنت منزل پاتیژان اینها منهدم گردیده و بقیه نویسنده‏ها نیز به علت قشنگ بودن سایت دانشگاه هنوز نتوانسته اند در دنیای مجازی تنفس کرده و قلم فرسایی کنند ( همانطور که میبینید در کنار نام سپیدان ، نیک‏آهنگ و بهاران یک عدد صفر بزرگ به عنوان تعداد یادداشت‏ها نوشته شده ) در نتیجه  هم‏اکنون اینجانب با افتخار تنها نویسنده این وبلاگ می‏باشم ( بیایید...بنویسید و مرا از این بیماری مزمن نجات دهید...)
موزه!
در هفته جدید ما بعد از تشکیل نگشتن کلاس استاد غرباوی از شدت بیکاری گفتیم یک سری هم به موزه بزنیم و ببینیم این موزه واقعا چه جور جاییست که استاد دانشور اینقدر با افتخار نامش را بر زبان می‏راند؟
لذا به دانشکده خودمان رفتیم و پس از هماهنگی‏های لازم ، در موزه به رویمان باز شد.جای همه خالی انواع و اقسام پرندگان و چرندگان و جهندگان و ... به صورت تاکسی درمی شده و شیک و پیک در قفسه ها و پشت شیشه ها موجود بودند. لازم به ذکر است که ما دو بار اقدام به باز کردن درهای شیشه ای کردیم!!!( شما از این کارها نکنید. خوب نیست) و چند بار هم از شدت ذوق جیغ بنفش کشیدیم که اگر به قول یکی از مسولین! آنجا دوربین مخفی کار گذاشته باشند فاتحه آبرویمان خوانده است....
حال در نظر داریم برای مستفیض گردیدن همه مهندسین آینده کلاس ، یک بار به طور دسته جمعی به آنجا برویم...همکاری بفرمایید خواهشا. مدیر تقاضا می‏کند!!!
تبلیغات کلاسی
امروز بالاخره ما طی اقدامی(به قول پاتیژان) انتحاری اولین تبلیغ خود را شورع کرده و نام وبلاگمان را روی تخته کلاس استاد هیودی ثبت نمودیم. امیدواریم مورد توجه قرار گرفته باشد...
طنز نیست!
انجمن علمی مکانی سالم برای فعالیت‏های علمی بچه های دوستدار علم است. علم خیلی خوب است. بیایید عالم باشیم. انجمن علمی باید آبرو داری کند. .چیزی تا هفته پژوهش نمانده است. قطعا وظیفه ما فقط رای دادن نبوده . بیایید همه با هم در راستای علم کوشش کنیم تا آبرویمان در هفته پژوهش کتلت نشود!!! هر موفقیتی در این انجمن فقط و فقط بستگی به همکاری و حمایت همه شما دارد.
چی؟این حرف‏ها بهمان نمی‏خورد؟... نخیر ، اشتباه می‏کنید. ما علم را دوست داریم. خیلی زیاد....ای بابا... باور کنید این قسمت جدیست. همش که نمی‏شود آدم طنز بنویسد؟



نویسنده » ماه تابان » ساعت 2:24 صبح روز سه شنبه 86 آبان 22

   1   2      >