سال دومی شدنتون مبارک
سال دومی شدنتون مبارک
سال دومی شدنتون مبارک
سال دومی شدنتون مبارک
سال دومی شدنتون مبارک
سال دومی شدنتون مبارک
با توجه به پست ها ی اخیر برو بچ نویسنده حتما دیدین که بالاخره- تاکید می کنم- بالاخره گل باران پست نوشتند ! و ما به این علت شدیدا نسبت بهش احساس افتخار می کنیم ...
اما از طرفی نمی دانیم در این بازار آشفته کل کل کدوم وری توپ بیاندازیم !
یک سوی قضیه ماه تابان ( مدیر حرف گوش نکن وبلاگمان هست که آبمان عمرا باهاش توی یه جوب نمیره ( نخیر ماه تابان هیچ هم جوب غلط نیست مامان من دبیر ادبیات یا تو ؟!!! )
از یه ور هم گل بارانه که نیومده زده تو پر ما و ما تا حالش را نگیریم راحت نمی شیم !
تازه گل باران جان نذار بگم وقتی کجا می ری یاد دوستات می یفتی و دوستات رو بعد از 5 دقیقه تازه می شناسی
راستی هیچ دقت کردین مدیر واسه اینکه حرص منو در آره داره هی فرت فرت پست می ذاره ! اونم پستایی که از نظر محتواییچه جور بگم .. خب .. یکم
در انتها هر گونه خرده حساب داشتن با مدیر و گل باران را تکذیب کرده و اعتراف می کنیم که ما حتی سپیدان در خواب راهم به شدت دوست می داریم نه صبر کنین اشتباه شد ! صورتک اصلی اینه !
بسیار خوشحالیم که گل باران از دنیای زغالی ملاثانی به دنیای تکنولوژی راه یافته و امیدواریم هرچه سریعتر وی را معتاد ببینیم
مثل اینکه گل باران بسیار تر از پاتیژان است و هنوز نیامده پا رو دم مدیر می گذارد! همه میدانند اگر پای کل کل و سوتی گیری بیاید وسط آبروی خیلی ها کتلت خواهد شد. نویسندگان جدید ، بگذارید دهنمان بسته بماند.
راستی هیچ وقت دقت کرده اید این چند روزه آمار بازدید وبلاگمان روز به روز کمتر می شود؟مثلا امروز 1 بازدید بیشتر نداشتیم! مثل اینکه برای حفظ منافع مشترک نویسندگان ، باید اقدامات مدیریتی خاصی انجام دهیم.
حال و روز مدیر را اگر بخواهید بسیار غمگین و مضطرب هستیم از اینکه به دانشگاه نرفته ایم و کسانی دنبال کارها هستند که یکی باید دنبال خودشان باشد که شصت پایشان در چشمشان فرو نرود! هر زمان که با ایشان تماس می گیریم میگوید فعلا نمی توانم صحبت کنم.بای! سعی نمودم طوری وی را توصیف کنم که کسی نفهمد او گلباران است!امیدوارم موفق باشد .هم در این فضای مجازی و هم دانشگاه...
این پست را نوشتم فقط برای اینکه بگویم یکی بزنی 10 تا میخوری نویسندهی 2 روزه!
زین پس سعی خواهیم نمود به جای کل کل ، چیز!های مفیدتری بنویسیم! آخر از بس نظر نمیدهید نمیدانیم چه انتظاری از این وبلاگ دارید؟
بالاخره منم از در این وبلاگ افتادم تو.اول یه سلام به جمیع دوستان جیگر که لنگه شون تو دنیا عمرا پیدا نمیشه.میگی چرا،گوش کن:
1.پاتیجان اعتراف کرده که قبل از ورود به این دانشگاه،100000000000000000000000000000000000تومان خرج خرید صندلی پزشکی تو یکی از بزرگترین ایالت های آمریکا کرده اما معلوم نیست چرا مهندسی کشاورزی ملاثانی قبول شده.
2.ماه تابان با آن همه سابقه در..........(این قسمت سیاسی است و غیر قابل گفتن)،این روزها بد جور تریپ کراوات و دیگر چیز میز های شنیع غربی برداشته است و کلمات غیر اسلامی بسیار به کار میبرد.
3.سپیدان هم تبدیل شده به یه آدم:((یه دل میگه برم،برم یه دل میگه نرم،نرم........))
بی خیال رفقا.از دانشگاه بشنوید:مدتی است درگیر عمل زشت و نا جوانمردانه ی تعویض استادیم.راه ندادند واز آنجا که بروبچ صنایع غذایی هر کار که بخواهند تو دانشگاه میکنند،ما هنوز آویزان دستگیره ی در آموزش و گروه و ...ایم.
سلام
اگه یه چند روزیه که ازم خبری نیست به این دلیله که دارم بیشترین سو استفاده رو از دوران تعطیلیم می کنم
جاتون خالی ... ماه تابان جون اگه مردی یه بار دیگه از تکیه کلام من استفاده کن !
خوبه منم یه پست با سبک نگارشیه تو بذارم !
گل باران جونم عزیزم گلم تو بالاخره پست می ذاری یا نه ؟؟؟
می گم یعنی حقیقت داره ما بالاخره با هم هماهنگ شدیم ؟ شیطونه می گه ... ( نه نه شیطونه غلط می کنه !
راستی می گم کسی از نمرات خبر داره ؟من فکر می کنم اوضاع فیزیکم خیلی خرابه ! آخه من چه انتظاری دارم ! شما که هی اس ام اس می دینو از خودم می پرسین ! انگاری من برد گروهم !
چه بلایی سر پاتیژان امده است؟
باورمان نمیشود پاتیژان فرصت داده است مدیر 3 پست پشت سر هم بگذارد...ما به خودمان افتخاااااااار می کنیییییییم!!! و اصلا نگران حال پاتیژان فرصت طلب نمیباشیم!
چه کسی می آید؟
آمار بازدید وبلاگ را که نگاه می کنیم مدام این سوال برایمان تکرار می شود که: یعنی کی میتونه باشه؟ دوستان یک نشانی از خود باقی گذارید.حتی شده یک نقطه کوچک...
بوی کسی می آید...
باری بار سوم گلباران نام کاربری و پسورد را از مدیر گرفته است و اعلام داشته به زودی دست به کیبورد خواهد شد.ما که چشممان آب نمی خورد. گلباران خانم هنوز نیومده یک-هیچ به نفع من!
جور استاد به ز مهر پدر...
به علت احتمال بازدید اساتید محترم از این وبلاگ این بخش قیچی شد!
----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت : اعتراف می کنم این پستو گذاشتم بیشتر به خاطر اینکه 3 تا پست پشت سر هم گذاشته باشم و روی پاتیان کم بشه.پس اگر چیزی از پست سر در نیاوردین مشکل آی کیو ندارین....مشکل فرصت طلبیه منه!
سلام
انتخاب واحد اینترنتی هم گذشت و ما،
اولا فهمیدیم که آدرس سایت دانشگاه ما چقدر جذاب می باشد:
- raminuni ؟
- نه نه
- R A U ؟
- نه خیر
- پس چی؟
- 217.219.و یه مشت عدد عجق وجق دیگه!!!
ثانیا فهمیدیم که علی رغم انتظارمان چقدر با هم متحدیم :
خوشبختانه این بار ما درمورد تاریخ شروع نیمسال (گوش شیطان از بیخ کنده شود !)متحد گشتیم!بماند که چه اعصابی ازمان خورد شد تا به این اتحاد رسیدیم. پس قدر این دستاورد عظیم را دانسته و طی اقدامی سنجیده و متشخصانه همگی 27 بهمن سر کلاس حاضر می شویم...حال ببینیم برای تعطیلات عید نوروز چه خواهیم کرد...
ثالثا فهمیدیم چقدر برای مسئولین اعصاب خردکن هستیم!:
در روز انتخاب واحد مسئولین دانشگاه از دست بچه های کلاس ما ذله گشتند . به طوری که یک بار درب آموزش را به روی من و گل باران قفل نمودند!!!در حالیکه عده زیادی دانشجو آنجا بودند! و تا پایان ساعت اداری هم عملا چندین بار بچه های کلاس ما را از آموزش بیرون نمودند... ما که نفهمیدیم منظورشان چیست اما یکی از زراعتی ها گفت که آقای عساکره بعد از بیرون نمودن ما جمله ای با این مضمون گفته است که (وای از دست این بچه های صنایع غذایی) !!!
بقیه اتفاقات آن روز اصلا جنبه طنز نداشته و باید در این وبلاگ بی خیالشان شد!
سلام!
1- یعنی کار کی میتونه باشه؟
همانطور که پاتیژان نوشته است تنی چند از مهندسین آینده مملکت(که حتما این شکلی بودند..... )طی اقدامی مفتضحانه لیست دروغین نمرات درس ریاضیات 2 را در پشت شیشه پژوهشکده نصب نموده و جمعی را داغدار کردند.
ار آن زمان تا کنون این سوال مدام گوشه ذهن ما رژه میرود که: یعنی کار کی میتونه باشه؟
و البته هر چه بیشتر می اندیشیم کمتر میابیم...حال شاید این موضوع برای بسیاری حل شده باشد و این اقدام را یک شوخی دانشجویی بدانند و چه بسا فرد خاطی را هم یافته باشند!!! اما من که فراموش نمی کنم گریه های همکلاسی هایم را... فشار و استرس شدید در خوابگاه را...نمیتوانم راحت بگذرم از کنار آسودگی خیال کسانی که خدایا شکر گویان به منزل رفته اند و شاید حال افتاده باشند و ضد حال بعد از تعطیلاتشان ...امیدوارم به اشد مجازات برسد آن خاطی بزرگ! این شکلی بشود...
2-ما را چه می شود؟
این چه نمراتی است که این ترم نثار ما میشود؟جدیدالورودهایمان دارند میآیند و ما جلوی ایشان آبرو داریم!
3- کی می بینمتون؟
انتخاب واحد اینترنتی ...چیز خوبی میباشد...اصولا کاربرد تکنولوژی همیشه چیز خوبی میباشد...(پس امیدوارم دیگر کسی به من خرده نگیرد که چرا معتاد شدی...) آنهایی که دستشان میرسد به دانشگاه می آیند تا برای بقیه هم انتخاب واحد کنند.ما اگر خوزستانی نداشتیم چه میکردیم؟اگر انتخاب واحد اینترنتی مشکل پیدا کرد چه طور انتخاب واحد می کردیم؟( تا به حال متوجه شده اید که چه فعل جالبی است این فعل انتخاب واحد کردن!؟ به طوری که دانشجو واحد را انتخاب نمیکند، بلکه انتخاب واحد میکند!)
وای خدای من... از بس سرمان شلوغ بود تاریخ شروع کلاسها را هماهنگ نکردیم... .وای وای وای...حال چه کنیم که اینبار هماهنگ نکردیم؟ نکند خدایی نکرده ناهماهنگی بشود؟ خدای من به همه الهام کن از 27 بهمن به کلاسها بیایند.....
کوچولوها سلام !!!!!!!!!!!
خوبین ؟ الان حسابی خوشحالین نه ؟؟؟ دلتون می خواد زودتر ترم شروع بشه تا بیاین دانشگاه ؟؟ فکر می کنین حالا تو دانشگاه چه خبره !!!!
آخی !!! خوش به حالتون هنوز صفر کیلومتر صفر کیلومترین .... آکبند آکبند !
ما هم دلمون می خواد بیاین ! ما هم دلمون می خواد کوچولو های رشتمونو ببینیم !!! سر به سرشون بذاریم ... بهشون بخندیم .. ( ای وای اینو نباید می گفتم ... )
یادش بخیر ما که بهمن ماه اومدیم هیشکی تحویلمون نگرفت اما ما همه جا رفتیم و همه جارو هم به هم ریختیم ما حتی وقتی ترم یکی های امسال اومدن رفتیم جشن !!! اما ما همین جا به عنوان سال بالایی های شما ( چه قدر این اسم برازنده ی ماست ! ) کتبا قول می دیم حسابی تحویلتان بگیریم !!! راستی می گم بینتون اهوازی هم هست ؟؟؟
دعا می کنم باشه !!! من دلم اهوازیه هم رشته ایه ترم پایینی می خواد !
....................................................................
انگاری به ما نیومده که ترم رو با خنده و دل خوش تموم کنیم ! فکر کن روز آخری بعد از امتحان بی رحمانه ی دکتر دانشور که باز به یادت آورده تو تنها اهوازی کلاس هستی و به جزوه ها ی جدید قبل از امتحان دسترسی نداری خبر برسه نمرات ریاضی ای رو زدن که همش دعا می کردی آخرین نمره ای باشه که اعلام می کنن !
دوستت اصلا حال خوشی نداره چون می دونه که احتمال قبول شدنش کمه و تو در حالی که کسی رو می خوای که خودت رو دلداری بده سعی می کنی اونو آروم کنی ... تو پاس میشی اما دوست عزیزت افتاده .... و حالا تو نمی دونی چه جور می شه تسکینش بدی ...
یک دفعه همه چیز عوض می شه ... لیست قلابیه ... استاد که نمره ای رو نزده ... اما تو باور نمی کنی ... یه دلت می گه کاش واقعا قلابی باشه تا باز بتونی دوستت رو امیدوار کنی ... و یه دلت نمی تونه باور کنه همچین نامردی تو کلاستون باشه ... همش با خودت می گی کار کی می تونه باشه ... تک تک هم کلاسی هاتو مرور می کنی نه ! حتی نمی تونی تصور کنی کار یکیشون باشه ... حتی آقای ... که این همه تورو حرص می ده !
..................................................................
راستی بچه ها ما یه دعوا به هم بدهکاریم ! آخه یادمون رفت سر روز تشکیل کلاسهای ترم جدید دعوا کنیم ! حالا می گید سر چی دعوا کنیم ؟؟؟