نویسنده » ماه تابان » ساعت 9:0 صبح روز چهارشنبه 86 آبان 23
نویسنده » ماه تابان » ساعت 2:24 صبح روز سه شنبه 86 آبان 22
نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:47 عصر روز پنج شنبه 86 آبان 17
اومدم تبریک بگم و برم آخه انتخابات انجمن علمی صنایع غذای هم برگزار شد و ما در محیطی دوستانه به هم رای دادیم! تبریکستان :
تبریک ویژه برای خانم فاطمه زنده بودی ( همون فاطی خودمون)و آقایان هم ورودیمون آقای قلیان و آقای ولدی
و در ضمن به آقای قاسمی و خانم برومندیان که از برو بچز سال بالایی بودن هم تبریک می گیم !
ما خودمان هم در تعجبیم چطور است که داریم انقدر متین این مطالب را می نویسیم !
دیروز عصر کلی اتفاقات افتاد اولا اینکه آقای قلیان طی اقدامی انتحاری برای همه ی ما بستنی خریدن ! دستشون درد نکنه انتظار نداشتیم.... آقای ولدی به شکلی زیرکانه از زیر بار این خرج در رفتن اما فکر نمی کنم ما دخترای صنایع غذایی 85 را شناخته باشه.
فاطی هم قول داده وقتی از سفر برگشت با جعبه ی رولت از راه برسه ما تا آن موقع روزه های قضایمان را خواهیم گرفت!
ماه تابان کلی با ترم یکی ها مصاحبه کرده بود و زده بود تو برد بسیج و کلی از ما خواهش کرد برویم بخونیم ما هم برای این که حرصش بدهیم از شونصد کیلومتری برد بسیج عبور ننمودیم !
نویسنده » ماه تابان » ساعت 10:30 صبح روز پنج شنبه 86 آبان 10
نویسنده » ماه تابان » ساعت 7:59 صبح روز سه شنبه 86 آبان 8
یکی به این دلیل که ماهتابان به من حسودیش شد
دوم اینکه مدیر بهم حسدیش شد
سوم اینکه اون یکی نویسنده بهم حسودیش شد!
چهارم اینکه بالاخره اولین نقشه رسم فنیم رو سالم کشیدم
بعدشم ما چون همیشه توی هر انتخاباتی چند کاندیدامون برنده میشن دیگه به این چیزا عادت کردیم و از این ندید بدید بازی ها در نمیاریم(چاپ اعلامیه)
این ماهتابان هم خیلی پر توقعه آخه مگه میشه به یه کره ی رسانا دست نزد!(این دانشجوهای جویو یه شوالایی می کنن........)
نویسنده » ماه تابان » ساعت 7:36 عصر روز شنبه 86 آبان 5
نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:39 عصر روز پنج شنبه 86 آبان 3
تو این هفته یه عالمه خبر بود خبرای توپ و عالی
اول از همه باید به همه ی کسایی که تو انتخابات شورا های صنفی رای آوردن تبریک بگم ! بخصوص خانم های بسیار بسیار محترم صنایع غذایی خانم ها شیما جلدانی و فروغ ستوده ! (ای ول به دخترای ورودی جدید خداییش حسابی ترکوندیم ! )
این انتخابات شورای صنفی هم حسابی حال داده البته من شب معارفه نبودم آخه همه ی این چیزا واسه خوابگاهیاس اما گزارش جز به جز ش رو فرداش دریافت کردم می گن سخنرانی ها باحال بوده بخصوص سخنرانیه فروغ و شیما کلی هم تشویقشون کردن !
روز انتخابات برای من هم فراموش نشدنی بود آخه سرویس دانشگاه نیومد و ما مجبور شدیم با سرویس دیگه ای که غیر دانشجو ها رو سوار می کرد به سمت ملاثانی حرکت کنیم تا این جاش زیاد بد نیست اما ضایعی کار زمانی بود که اتوبوس نرسیده به ویس از کار ایستاد و ما موندیم و آفتاب لذت بخش خوزستان و جامعه امن اطرافمون ! در اون لحطه تنها آرزوم سالم رسیدن به دانشگاهمون بود همه از اتوبوس پیاده شدیم بجز سه تفر بقیه عرب زبانهای همون ناحیه بودن اون سه نفر هم متشکل بود از من و فاطمه (یه دختر گل که از بچه های دانشگاهمون بود ومن تا اون روز ندیده بودمش )و آقا پسری که اونم از بچه های دانشگاه بود کمک کرد تا سوار مینیبوسی شدیم که از جاده می گذشت و از راننده خواست که ما رو تا جلوی درب دانشگاه ببره ! من جدا از این آقا پسری که نمیدونم کی بود سپاسگذارم
بعد از اون خرابی که اتفاقا اون اتوبوس یکی از اتوبوسای دانشگاه خودمون بود دیشب در هنگام برگشتن از دانشگاه با اتوبوس ساعت 6:20 درست روبه روی ایران خودرو اتوبوسمون گفت تر تر تر و ییهو وایساد من جدا جلوی همشهری هام شرمنده شدم !
نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:31 عصر روز پنج شنبه 86 آبان 3
ببخشید که پست قبلیم شبیه آدمیزاد نبود آخه تازه از دانشگاه اومده بودم لباسامم در نیوورده بودم به همین دلیل صدای مامانم دراومد که تو معتاد شدی!
اخبارهای این روزها
1.ما هنوز آدم نشدیم
2. بالاخره اصفهانی های کلاسمون اومدن
نویسنده » ماه تابان » ساعت 7:47 عصر روز دوشنبه 86 مهر 23
وای خیلی بی موقع اومدم ببخشید تا بعد
نویسنده » ماه تابان » ساعت 8:35 عصر روز یکشنبه 86 مهر 22