سفارش تبلیغ
صبا ویژن



اولاش! - جزوه‏های کلاسی






درباره نویسنده
اولاش! - جزوه‏های کلاسی
مدیر وبلاگ : ماه تابان[102]
نویسندگان وبلاگ :
پاتیژان[6]

صنایع غذایی 85 دانشگاه رامین... دانشگاه رامین!!! ...خوب اصلا اونطوری نبود که انتظارشو داشتیم...ولی تصمیم نداریم دیگه به این چیزا فکر کنیم. لااقل تو این وبلاگ قرار نیست از این حرفا بزنیم. قراره با نگاهی طنز ، روزمرگی های بچه های صنایع غذایی 85 رو بنویسیم.اگه نتونستیم یه لبخند گوشه لباتون بیاریم ببخشید! ولی سعی میکنیم جوری بنویسیم که کسی افسرده از اینجا بیرون نره...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اولاش!


لینک دوستان
باغبانی‏هامون 86
گیاه پزشکی‏ها مون
سایت دانشگاهمون
باغبانی‏ها مون
ترویجی‏ها مون
زراعتی‏ها و اصلاحی‏ها مون
اقتصاد کشاورزی‏ها مون
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
اولاش! - جزوه‏های کلاسی

آمار بازدید
بازدید کل :64989
بازدید امروز : 37
 RSS 

   

چقدر آرمان گرایی چیز خوبی می باشد. (من اصلا نمی خواهم شبیه کودک فهیم هی بگویم می باشد)

یا چقدر واقع بینی چیز خوبتری می باشد؟

چه ربطی دارد؟

ربطش بعدا معلوم می شود!

واقعیت تلخ تلخ تلخ این است که قرار شده  در هفته پژوهش به ما غرفه ندهند. چرایش را نمی دانم هنوز...

 ولی آرمان ما چیز دیگری بود.اگر به ما غرفه ندهند ، آخر ضد حال است . ما غرفه می خواهیم و از حق خود نمی گذریم.( دانشجو می میرد ، ذلت نمی پذیرد...) ما کلی برنامه داشتیم . این چه وضعی است ؟ نمایشگاه کتاب برای چه؟ نمایشگاه خرما دیگر چه صیغه ای است؟

 

انتظار هر نوع سنگ اندازی و تحویل ناگیری! را داشتیم ، به جز این!
انتظار داشتیم  :

مشکل داشته باشیم.

 بودجه نداشته باشیم .

 همکاری نکنند.

 پشتیبانی نکنند و ...

ولی انتظار این یکی را انصافا نداشتیم .
به هر حال هفته پژوهش مثل فیلمی از جلوی چشمان من و بهاران و دیگر بچه ها می گذرد و ما در حسرت از دست رفتن فرصت هایمان داریم می سوزیم و آب می شویم .
زندگی مثل بازی شطرنج میمونه. اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن. ولی وقتی یاد میگیری همه می خوان شکستت بدن...

----------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:
بله باز تا مدیر به خودش بیاید این پاتیژان فرصت طلب ، شونصد تا پست گذاشته است . قضیه بستنی هم من شفاف سازی کنم.... قصد ما اولش بیات بود ، آنهم برای خنده و ساختن خاطره ، نمی دانم چه شد که پایمان به ملاثانی باز شد؟!



نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:38 صبح روز جمعه 86 آذر 2

سلام من بالاخره دارم از خونمون پست میذارم در حالی که می دونم الان همه در خوابگاه دارن درس می خونن ! دیشب برای یه لحظه یاد امتحانها افتادم و قلبم اومد توی دهنم اما صبحی دوباره عین خیالم نبود نمی دونم امیدی به آدم شدن من هست یا نه !

جای همه ی اونایی که نبودن خالی  ! البته همه ی خانم ها تقریبا بودن ! ما تصمیم داریم از این به بعد همیشه به ماه تابان نصفه نیمه رای بدهیم تا وقتی انتخاب شدنش قطعی شد انقدر ذوق کنه که ما رو به بستنی ملاثانی دعوت کنه ! فکر کن !

ما سعی کریم زود بریم و زود برگردیم تا من به اتوبوسم برسم ! طفلی ماه تابان مجبور بود هر بار که از خیابون رد می شیم ما رو بشمره ! آخه ما تو رد شدن از خیابون خیلی با استعداد بودیم !

من بعد از مدتها به بستنی ملاثانی لب زدم خداییش خوشمزه بود ! خانم مدیر دستت درد نکنه ! همیشه از این کارا بکن!

خانم .. هم نقش پدر ما رو بر عهده داشت که واقعا ازش ممنونیم آخه ما هنوز سالم می باشیم ! پس آقایون محترم کلاس خوشحال نباشن ما هنوزم می تونیم سر کلاس های نیمه تعطیل حضور به هم برسانیم !

خبر رسیده بعضی آقایون هنوز بابت غیبت کلاس دکتر دانشور دلخورن ! آخه ما از هر کدوم از دخترا پرسیدیم گفتن رفتن سر کلاس معاون آموزشی دانشگاه اختیاری می باشد !

دیروز داشتیم راجع به موسیقی غرفه هفته پژوهش بحث می کردیم من به فاطی پیشنهاد موسیقی بندری رو دادم ! اما نمی دونم چرا فاطی این شکلی شد !

اونا می خوان موسیقی گریه دار پخش کنن تا ما حسابی تحت تاثیر قرار گرفته یاد استاد فرهادی بیفتیم چشمامون پر اشک بشه و دیگه نتونیم هیچ جای غرفه را ببینیم من به فاطی و ماه تابان افتخار می کنم !



نویسنده » ماه تابان » ساعت 12:15 عصر روز پنج شنبه 86 آذر 1

الان باز در سایت محبوب دانشگاه می باشم همه در حال سرچ مقالات علمی هستن و فکر کنم من تنها عنصر فرصت طلب این اتاق شیش در چارم

پست قبلی منو آب برد ! من در آن پست مرحوم نازنین کلی مدیر محترم رو مورد لطف و نوازش قرار داده بودم

در ضمن پیشنهاد داده بودم روز زیبا و دلپذیری را که در آن ما بدون جنگ ودعوا های معمول با حرکتی از پیش تعیین شده و نمادین تاریخ امتحان دو درس را مشخص کردیم روز دموکراسی بنامند

حالا در حالی که مدیر سر کلاس رسم فنیه من دارم پست می ذارم و اون دیگه بالاسرم نیست که ادعای دموکراسیش بشه

در مورد ریاضی هم همه می دونن که هر چی بشه همیشه تقصیر خانم ..... ( من اصلا تابلو نیست که منظورم نماینده کلاس می باشد ! )



نویسنده » ماه تابان » ساعت 9:39 صبح روز چهارشنبه 86 آبان 30

این هم از سایت مجهز دانشگاه ما پست قبلی منو پاک کرده !!! و من الان کاملا دپرسم !!!

و ماه تابان اینجا پهلوی من نشسته و لبخند ملیح به من می زنه ! من از نظر روحی داغون ترین رو ززندگی بیست سالم رو می گذرونم پس بهتره کسی امروز دمپره من نشه!!

این آقاهه به من گیر داده می گه پاشو پس من میرم بای!



نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:38 عصر روز سه شنبه 86 آبان 29

سلام
1-من نمیدانم این روحیه پاتیژان چرا اینقدر سرخوش است ؟ مثل اینکه یادش رفته برای امتحان میان ترم ریاضی چه بساطی داشتیم و هنوز تاریخ آن مشخص نگردیده است ...
2-روز دموکراسی هم دقیقاهمین امروز می‏باشد چراکه پاتیژان در سایت دانشگاه و  در حضور من آن پست سراسر توهین و تحقیر را نوشت و من چیزی به رویش نیاوردم.
3-از دیشب به بعد دیگر به کار بردن واژه غریب و نامانوس علی‏الدبل برای من بی معنی است . هر کس به کار برد، آب لازم می‏َشود!
4- تبلیغات با مشکل مواجه گردیده و به قول پاتیژان هر چیزی ظرفیت می‏خواهد. به همین دلیل صفحه نظراتمان به طور پیش فرض خصوصی گردیده .
5-به قول پاتیژان این شکلکهای پارسی بلاگ آفت نویسندگی می‏باشد پس:

     همه اینها تقدیم به پاتیژان



نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:9 عصر روز سه شنبه 86 آبان 29

اولتیماتوم میدهیم
یک بار دیگر در این فضای مجازی ( وبلاگ) یا آن فضاهای حقیقی( کلاس ، خوابگاه ) یکی از لفظ علی البدل استفاده کند مدیر می‏داند و او.
نویسنده هنوز تعداد پست‏هایش یک رقمی هم نشده شروع می‏کند به کل کل!!!
در مورد رفاه حال دانشجویان و قضیه نرفتن به موزه هم که پاتیژان پرسیده باید بگویم از آنجایی که ما کلاس استاد دانشورمان تعطیل شده بود ، دیدیم خوب نیست سر ظهری مهندسین آینده مملکتمان را به موزه بکشانیم. فرصت زیاد است...



نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:35 صبح روز شنبه 86 آبان 26

اخبار انجمن علمی از زبان یکی از اعضای اصلی انجمن علمی
والا چی بگم از این رسیدگی های بزرگان به کارهای ما ، انگار همه می خوان که این انجمن کارهاشو به نحو احسن انجام بده ، به همین دلیل کمال همکاری را با ما دارند . من و ماه تابان (عضو علی البدل انجمن ) امروز رفتیم که گل بکاریم حتما می پرسین که چه گلی ؟والا فکر کنم این گل گله خر زهره بود تازه اگه خیلی دست بالا بگیریم می شه خرزهره وگرنه می شه ..........
همه امروز با ما همکاری را داشتن و همه به ما جواب می دادند. نمی دونین چقدر از خودمون خوشمون اومد. همه می گفتن شما نمی تونید ولی ما کمک می کنیم که شما بتونید از پس این مشکلات عدیده بر بیایید .!!!



نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:27 صبح روز شنبه 86 آبان 26

ای بابا نمی دونم این ماه تابان چرا دو بار این پست رو گذاشته بهش خبر می دم درستش کنه !

خیلی غصه خوردم که وقتی ماه تابان اینا اومدن من دیگه رفته بودم ! آخه آقاهه اومد بهم گفت تو سایت غیر علمی نرو منم حرصم گرفت !

به نظرتون اون به وبلاگ ما توهین کرد ؟

من هنوز تو کف دلیل ماه تابان برای نرفتن به موزه موندم

و واقعا از اتفاقی که برای انجمن افتاده ناراحتم بچه های انجمن باید بدونن که ما همه جوره حمایتشون می کنیم !



نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:52 صبح روز پنج شنبه 86 آبان 24

سلام
 من نمی‏دانم چرا این خانم پاتیژان فکر میکند فقط خودش می تواند از امکانات وسیع سایت دانشگاه استفاده نماید؟
من هم الان سایت دانشگاه تشریف دارم و برای پاتیژان بسیار متاسف هستم که افتخار ملاقات مرا نداشته و قبل از من از این مکان مجهز رفته اسا
  . یه نفر هم هست که بسیار سلام می‏رساند. من نمیگویم او کیست. خودش به زودی می‏آید...
امروز قرار بود با بچه‏های کلاسمان به موزه برویم . و از آنجا که ما بسیار به فکر رفاه حال هم‏کلاسی‏هایمان هستیم ، قرار امروز را به روز دیگری که هنوز نمی‏دانیم چه روزیست موکول کردیم . می‏رویم به زودی...
من نمی‏دانم چرا ما اینقدر به هم اعتماد داریم که تا از دهن کسی در می‏اید که امروز کلاس تشکیل نمی‏شود ، از خوشحالی در پوست خود نگنجیده و اصلا به صحت این مطلب شک نمی‏کنیم.
اگر اینجا مجهز به اسکنر بود من یادداشت دکتر دانشور را در این وبلاگ قرار می‏دادم. شاید هم الان بروم 34 تا کپی از آن گرفته و در اختیار دانشجویان علم دوست قرار دهم.خودمانیم....مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید به شدت می‏ترسد!!!! 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 10:36 صبح روز چهارشنبه 86 آبان 23

این پست رو فقط برای ضایع کردن مدیر می ذارم آخه انگار در نبود من جو گرفتتش!

از همین جا اعلام می کنم اگه دیگه اینجا ننوشتم ! اگه اتوبوسمون خراب شد ! اگه یه چیزی تو چشم رفت ! اگه روم به دیوار یکی از درسام رو افتادم ( عمرا که منظورم فیزیک باشه ! ) همش زیر سر مدیره !

راستی روز خودمونم که فکر کنم دیروز بود مبارک !

دیروز تو جشن بهمون یه برگه هایی دادن که می تونیم به عنوان جزوه ی تاریخ اسلام ازشون استفاده ببریم ! ما می خوایم پیشنهاد بدیم برای درس استاد فرهادی و دکتر دانشور هم همین اقدام زیبا رو انجام بدن !

شما فکر میکنید اون برگه هارو از روی حرفای استاد رضوانی نوشته بودن یا استاد قبل از کلاس اونا رو به دقت خونده بود !



نویسنده » ماه تابان » ساعت 9:28 صبح روز چهارشنبه 86 آبان 23

<   <<   6   7   8   9      >