نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:44 عصر روز شنبه 87 تیر 8
تابستان رسید . همه ی برو بچه ها با هزار امید و آرزو و فکر رفتن خونه هاشون . شاید از من بعید باشه که بخوام کسی رو به درس خوندن ترغیب کنم ( من خودمم در تعجبم !!!) ولی خداییش توی تابستون کلهم درس رو بی خیال نشین . ( فردی که از دیار ساسانیان آمده ای به شما توصیه می کنم اتفاقا همه ی تابستون را خوش بگذرانی و از این توصیه ام هم هیچ قصد و غرضی برداشت نمی شود !) روی صحبتم بیشتر با اوناییه که مثل من بیوشیمی رو ناپلئونی پاس شدن و حالا در حال ریز ریز کردن جزوه ی منفور اونن . لطفن زیاد خوش خوشانتون نشه و بدانید که از قدیم گفته اند : یک بار جستی ملخک دوبار جستی ملخک بار سوم .... .
ولی خداییش جان هر کی دوست دارین تو رو به ... ! زیادی خر نزنین أ ببینین اصلا قرار نیست ترم دیگه کنکور کارشناسی ارشد بدین که ! یادتون باشه تو درس خوندن تعادل خوبه اما توی دانشگاه تفریط مستحبه ! یادتون باشه اینجا رامینه شما هرچی هم که بخونین ..... !
خب الان از راه بدر شدین؟خیالم راحت باشه که تا 2 یا 3 روز آخر سراغ جزوه هاتون نمی رین ؟
خدا کنه مدیر این پست رو حالا حالا ها نبینه ! آخه افتاده تو خط علمی سازی وب و ایجاد محیط سالم در این 4 دیواری کوشمولوی ما ! من شدیدن نگران ترور پستی و حذف اون از طرف مقامات بالا هستم !
ارادتمند شما پاتیژان
نویسنده » ماه تابان » ساعت 10:39 عصر روز چهارشنبه 87 تیر 5
خانم یا آقای ترم 1 ارشد صنایع غذایی خدمتتون عرض کنم که درس خوندنی که زحمات آن توآم با نمره خوب و یا حداقل ،نمره درخور اون نباشه مدت زمانی زیادی دوام نمیاره من نمیدونم اوضاع دانشگاه شما چطوره صد درصد هرچی که باشه از دانشگاه ما همانطور هم که خودتون پزشو دادین بهتره اما تو دانشگاه ما هرقدر که درس بخونی نتیجه دلخواهتو نمیگیری نتیجه این که بعد از یه مدت افسرده و سرخورده میشی حالا من نمی دونم این وسط ارتباط درس خوندن ما با نداشتن مقطع ارشد و دکترا در این دانشگاه تو چی بود؟
نویسنده » ماه تابان » ساعت 4:12 عصر روز سه شنبه 87 تیر 4
پرنیان من عروسک من یه خورده هم مارو تحویل بگیر جواب تماسامو که نمیدی خودتم که سراغی از ما نمی گیری تنها چاره رو در این دیدم که برات پست بذارم چون می دونم حتمابه اینجا سر میزنی. من تا نهم بریم هستم دوست دارم قرار بذاریم بریم بیرون.
نویسنده » ماه تابان » ساعت 3:59 عصر روز سه شنبه 87 تیر 4
دلتنگم ...دلتنگم از دوری ماهتابان از پاتیزان پرنیان بهاران گلباران و....دوباره جدایی ما آغاز شد البته می دانم که این جدایی موقتی است و وصل یاران در آینده ای نه چندان دور امکان پذیر است اما این انتظار است که مرا آشفته می کند آشفتگی بدتر از روزهای امتحان و بدتر از تمام روزهایی که بی قراو ودلتنگ در خوابگاه سپری می کردم.از چه دلتنگی؟نمی دانم.شاید این جدایی موقت مرا به یاد کابوس جدایی بعد از اتمام دوران دانشجویی می اندازد. میترسم که دست زمانه ما را از هم جدا کند و این جدایی موقتی به جدایی ابدی بیانجامد.
نویسنده » ماه تابان » ساعت 1:54 عصر روز سه شنبه 87 تیر 4
به پایان امتحانا داریم نزدیک میشیم اینقدر گیجو منگ شدم که فقط ماتو مبهوت
به تابستون فکر میکنم تازه بدتر مغزم هنگ میکنه
نمی دونم با این تابستون چیکار کنم.اون از وضعیت بد امتحانا این از بی برنامگی برای تابستون کابوس نمرات درخشانمم
قوز بالا قوز.خیلی دوست دارم بدونم رتبه برترای کلاسمون کیا میشن البته طبق معمول در راس فردی از دیار ساسانیان است که یک تنه نه فقط دیگران بلکه حتی خود را نیز به مبارزه می طلبد و در نهایت پیروز بر تخت پادشاهی در کلاس جولان می دهد و ما نیز چون گدایان
حسرت به دل خود را به جای او
در خیالات محال تصور می کنیم.......
نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:15 عصر روز جمعه 87 خرداد 31
غر نداره تو رو خدا؟؟؟؟؟
همممممممممه میدونن...
اخه این چه امتحان علوم دامی بود که از ما گرفتن؟
آخه چرا استادای گروه علوم دام با ما اینجوری رفتار میکنن؟؟؟
خداوکیلی اگر سوالا به زبون انگلیسی بود میشد گفت از ما المپیاد جهانی دام و طیور گرفتن!
نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:26 عصر روز پنج شنبه 87 خرداد 30
مدیر تصمیم گرفته است کمتر خود را سبک نموده و موضوع نوشته ها را به اختیار خود نویسندگان بگذارد...بلکه قلم رنجه نموده چند خطی بنگارند!
ایول سرعت!!
وقتی شنیدیم که استاد نظری فردای روز امتحان پایان ترم اقدام به تصحیح برگه های امتحانی آن جمعیت کثیر حاضر در سوله نموده اند ، نزدیک بود از تعجب یک جفت شاخ طلایی روی سرمان سبز شود ...پس از کمی تامل ، خبر فوق را کذب محض دانسته و اقدام به جلوگیری از نشر اکاذیب کردیم .البته وقتی فهمیدیم نمره ماکسیمم متعلق به یکی از آقایان کلاس است،اقداممان جدی تر شد!
ماه تابان(غضنفر!)
از آنجا که بعضا شاهد بوده ایم بعضی اساتید محترم هنگام دادن نمره نسبت به آقایان بیشتر لطف داشته اند (!!!!!!) زین پس بعد از نوشتن ناممان بالای برگه امتحانی نام مستعاری پسرانه نیز در پرانتز قید خواهیم نمود!
.....................
............................................................................................................................................
.....................................................................................................
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
بقیشو نمینویسم تا نظر بدین!
نویسنده » ماه تابان » ساعت 2:42 عصر روز شنبه 87 خرداد 25
نویسنده » ماه تابان » ساعت 3:22 عصر روز پنج شنبه 87 خرداد 9
های!
می دونید حرفو باید زد ،نه واسه این که موضوع این هفته اس،نه،کلا باید حرفو زد که ته دلت یه چیزی نمونه که جیز ویز بکنه.اگر چه این یه اعتقاد قلبیه ولیاز وقتی که اومدم جهنم سبز،تو اعتقادم راسخ تر شدم که بابا هر چی تو اون دل واموندت هست بریز بیرون! این قدر حساب این ور واون ورو نکن که زشته،خوبه ،بده... . آخه اگه نگی فکر میکنن بی زبونیو و سوارت میشن. این وسطا یه عده ای خیلی بچه + بودن و هی حساب خوبی وبدی میکردن و هیچی نمی گفتن{حالا بماند که توی دلشون حرفی نزده مثل روغن ماهی تابه جیلیز ویلیز می کرد} منم نا مردی نکردم و یه کلاس رفع شبهات گذاشتم وگفتم که ببینید : این جا خونه ننه تون نیست که سروری کنید،باید حقتونو از دست دیگرون بکشید بیرون،آخه ظاهرا توی جهنم حقو به کسی نمیدن،باید حقتو بگیری.
خلاصه اون قدر روی مخشون کار کردم که یه ذره بهتر شدن واز اون حالت ملایم بیرون اومدن.منم این وسط درسته که حرف نمی زنم و ساکتم ولی پاش که بیفته وبخوام از حقوق حقه خودم دفاع کنم هیشکی نمی تونه از1000 کیلو متریم بدون مجوز عبور کنه .حتی شما دوست عزیز!!!
نویسنده » ماه تابان » ساعت 3:18 عصر روز دوشنبه 87 خرداد 6