موضوع این هفته : حرف را باید گفت...
به اندازه کافی گویا هست!
موضوع این هفته : حرف را باید گفت...
به اندازه کافی گویا هست!
مدیر گفته است متحول می شویم؟مدیر گفته است در مورد یک جنتلمن واقعی بنویسید؟
تحول وبلاگی بخورد در فرق سر مدیر! ننویسید خانما...دست نگه دارید.....اوضاع بحرانی است...گاهی انسانیت چند نفر خاص زیر سایه بی مباهاتی عده ای دیگر گم می شود. نمی شود از مساله ای به این بزرگی گذشت و آن سایه را دید...می شود؟
آریاگان انصافا خوب شروع کرد...
من سکوت میکنم....(سکوت سرشار از ناگفته هاست!!!)
بقیه ادامه دهند لطفا!
با آمدن بهار و در پی آغاز تحول طبیعت ما نیز بر آن شدیم تا تحولی وبلاگی را بر نویسندگان این وبلاگ اعمال کینم
زین پس موضوعی واحد انتخاب شده و همه نویسندگان الزاما در مورد ان می نویسند. البته انهایی که کمی فزون جنبشی دارند مثل پاتیژان میتوانند
خارج از گود!نیز قلم فرسایی کنند.
یک جنتلمن واقعی
جنتلمن واقعی را بی گمان همه می شناسند.
همان آقای محترمی که بی منت به داد همه می رسد
همان که در کارگاه عملیات مردانگی و غیرت و شخصیت خود را به رخ دیگر آقایان کلاس می کشد
همان که قرار شده نمره کامل درس عملیات را از استاد بگیرد.
از بس خانمها مدحش را نزد استاد گفته اند..
همان که اسمش را نمیبرم تا اجرش محفوظ بماند
سلام
توجه توجه...مدیر صحبت میکند...مدیری خسته از پروژه های کارگاهی...
گفتنی ها را پاتیان خوب گفت
اما مدیر میخواهد این بار ماجرای درس عملیات کارگاهی را از منظری دیگر نگاه کند
تا به حال این پرسش برایتان پیش نیامده که چرا تعداد ابزار کار در کارگاه درس عملیات اینقدر محدود است؟ به طوری که تصمیم کبری گرفته ایم از شب قبل زنبیل روی گیره ها گذاشته و شاید زین پس پتک را با خود به خوابگاه بیاوریم....
آنقدر ابزار و وسایل کم است که از دیدگاه مدیر! دانشجویان به چند دسته تقسیم شده اند:
بعضی افراد تا سرت را بگردانی ابزار تو را قاپیده اند ...این افراد معمولا بعد از کش رفتن ابزار به دورترین مکان ممکن رفته و اثری از خود به جای نمیگذارند....فرصت طلبان زرنگ
بعضی فقط به خودشان فکر میکنند و انگار نه انگار که بقیه هم هستند...این افراد اصولا کسی را به جز خودشان نمیبینند.صاف در چشمان بقیه نگاه میکنند و ابزار را حق خود میدانند و به آنها نمیدهند.سرت زیر سنگ هم مانده باشد یقینا لگدی میزنند و میروند.احتمالا این افراد اصل تنازع برای بقا را زیادی جدی گرفته اند!..خودخواهان حق به جانب
بعضی ها ابزار را در هفت سوراخ نهان کرده و اصلا هم به روی خود نمی آورند. هر چه دیگران فریاد میکشند که فلان وسیله کجاست؟این افراد طوری رفتار میکنند که گویی اصلا نمی شنوند یا تا به حال آن وسیله را در زندگیشان ندیده اند...امیدواریم وسایل را با خود به خوابگاه نبرند ....زورگویان پنهان
بعضی سعی در برقراری نظم دارند و تلاش میکنند فرهنگ صف گرفتن برای استفاده بهینه از ابزار را به بقیه بیاموزند.معمولا آخرین نفراتی که نوبت بهشان میرسند همین افرادند.....تلاشگران ناکام
بعضی افراد بالای سرت می ایستند و نه تنها کمکی نمیکنند،بلکه دو چشم دارند...دوتای دیگر قرض میکنند و آنقدر به کار کردنت خیره میشوند که تو از رو رفته و ابزار را به آنها بدهی . تجمع این افراد سمت مته بیشتر است.به طوریکه گاهی آدم میترسد دماغشان زیر مته برود...چهار چشمیان بپا
بعضی افراد با در منگنه قرار دادن فرد ابزار به دست به راحتی صاحب ابزار او میشوند. به این ترتیب که با گفتن چند جمله مودبانه مثل:( عذر میخوام شما با پتک کاری ندارید؟ببخشید میتونم سوهانو چند لحظه ببرم؟ شرمنده میشه چکشو چند لحظه بدین؟) به مقصود خودمیرسند.یادتان باشد چند لحظه ی این افراد شاید از چند ساعت هم طولانی تر شود.معمولا هم سراغ کسانی میروند که با انها رودربایستی دارند.....متقاضیان مبادی آداب
بعضی افراد ابزار باشد یا نباشد همانطور که پاتیژان گفت کار نمیکنند...این افراد معتقند جای آنها اینجا نیست و از پس کار بر نمی آیند، در کارگاه مدام غر میزنند و در هنگام کار با خودشان میگویند که چرا چرخ های صنعت را ما داریم میچرخانیم.!!!؟؟!!؟؟!!؟؟آنها با خم کردن اندک یک میله اهنی گویی شاخ غول را شکسته اند !و از انجا که در کارگاه احساس میکنند که حقی از آنها ضایع شده است مدام نزد آقای عنابچی رفته و با قیافه ای حق به جانب میگویند:ببخشید استاد چرا این میله خم نمیشود؟؟؟به این امید که استاد کمکی کرده و میله خم شود!!
متاسفانه در بیشتر مواقع این افراد به مقصود خود نمیرسند....اسم ندارند چپ چپ نگاهشان نکنید!
-----------------------------------------------------
پی نوشت: یک اموزش دیگر هم مانده:آموزش روشن کردن کولر آبی! که به علت کم اهمیت بودن موضوع از ان میگذریم!
لازم به ذکر است این نوع کولر تا به حال فقط در کارگاه مشاهده شده است
..آنهم همیشه خودش روشن است...
!اینجانب قصد داشتم یک کارگاه اموزشی به نام آشنایی با طرز کار انواع کولر ها در دانشگاه برگزار کنم که بعد از کلاس علوم دام به شدت پشیمان شدم!!
سلام
امیدوارم با این عنوان نوشته جنجال برانگیز تعدادی از همین یه ریزه بازدیدکننده را نیز از دست ندهیم....!!!
راستی چرا این وبلاگ درخاک خوردگی بسر میبرد؟ باور بفرمایید مدیر به هیچ وجه دیکتاتور نیستم...من کسی ررا مجبور به عقب نشینی نکردم....همه نویسنده های تنبلمان هم زنده هستد و در صحت کامل بسر میبرند(البته از نظر جسمی..!!)
من اشتباه کردم؟
گفته اند متنی آموزشی که در ارتباط با طرز کار کولرهای گازی نوشته بودم فسیل شده است...کولرهای جدید این همه دنگ و فنگ ندارند...راست گفته اند....کلهم اجمعین این کولرها دو حالت بیشتر ندارند...یا خاموشند یا روشن!
on و off هم که آموزش دادن نمیخواهد....ماشاا... همه استادند...
یک مزیت این کولرها این است که با انها عمرا نمیشود کلاس را مثل قبل عذاب داد...البته در این مورد همیشه برد با قومی است که به کولر نزدیکترند ...این موجودات اصولا هر وقت دلشان بخواهد کولر را خاموش کرده یا روشن میکنند...اصلا هم به داد و فریادهای بقیه کاری ندارند... عجب قوم خودخواهی هستند این ...ها!
به علت حادثه تلخ کشته شدن 22 نفر از دانشجویان عزیز مشهدی در جاده پلدختر اندیمشک 3 روز عزا در این وبلاگ اعلام میشود
امیدواریم بعد از این شاهد چنین وقایع اسف باری نباشیم
در پی درگذشت تعدادی از دانشجویان دانشگاه خیام مشهد؛ استاندار خراسانرضوی پیام تسلیتی صادر کرد
پیکرهای دانشجویان حادثه دیده در تصادف محور اندیمشک - پلدختر به مشهد انتقال یافت
عیدتون مبارک. .عیدتون مبارک.. .عیدتون مبارک...
چرا ؟ چرا ؟ آخه چرااااااا؟؟؟
مانده ام در تعجب اینکه این 34 نفری که دیروز از این وبلاگ بازدید کردند چرا با به جای گذاشتن کامنتکی اعتراض نمیکنند به این نکته غیر قابل بخشش که شونصد روز است این وبلاگ به روز نشده ؟
شاید هم نباید به آمار بازدید دلخوش باشیم و همه آمار را بگذاریم به حساب بازدیدهای تصادفی؟ شاید...
خوشحال میباشیم
اگر قسمت نظرات پست قبلی مدیر را بخوانید متوجه میشوید بالاخره طلسم شکسته شد و یک نفر که احساس میشود از بچه های کلاس باشد برایمان کامنت گذاشته است.
از همین جا اعلام میداریم از اینکه بالاخره حضور پر شور ما در این فضای مجازی را کسی متوجه شد بسیار خرسندیم و به خود میبالیم.متوجه این مساله هستیم که این کامنت را باید با آب طلا نوشت و قاب گرفت ولی چه کنیم که از نظر امکانات در مضیقه میباشیم
ما هم اعتصاب میکنیم
دو در کردن کلاس های ساعت 8 صبح کار بسیار جذابی است ، اما حیف که در کلاس ما فقط چند نفر از پس آن بر میآیند. این اولا
دوما اینکه (عامل فتنه) شدن! و در جمع معتصبیون!!! جلوی دوربین دانشگاه ، با قیافه ای حق به جانب صحبت کردن هم ... فراوانی میخواهد که مثل اینکه فقط از گلدختران کلاس ما بر میآید.(... را میتوانید به دلخواه خود پر کنید . کلماتی مثل عرضه...جسارت....ما هم هستیم...خود شیفتگی...دوربین ندیدگی.....رو! و جتی چاپلوسی!)
یه سوال؟
آیا هنوز تابلو نشده است که ما کی هستیم ؟
اگر خدایی نکرده زمانی برای گذاشتن کامنت دست به کیبورد شدید ، برای به رخ کشیدن آی کیو ی خود هم که شده بگویید ما کی هستیم؟
----------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1-درس خواندن در تعطیلات اصولا کار سختیه اما امیدوارم همتون از پسش بر بیایید.
2- جینگولک بازی تو فونت و رنگ متن و رنگ زمینه خیلی مسخرس نه؟ خوب گفتم یه تنوعی باشه. نیست شما خیلی نظر میدین...ما هم هی نظرخواهی میکنیم!
3- سال نوتون مبارک
سلام
چه شده؟چرا اینطور نگاه میکنید؟ یعنی بهمان نمیآید یک مطلب علمی بگذاریم؟
دست خودمان نیست.آخر نظریه خلق الساعه که در کلاس میکروب مهندس موسوی تدریس کردند به شدت جذاب می باشد.نگاه کنید:
http://bashgah.net/pages-14977.html
http://www.aftab.ir/articles/religion/philosophy/c7c1202822501p1.php
">خوشا به حالت...ای 86 ای
جدیدالورودها که رویت میشوند خاطرات خوش و ناخوش ترم اولی بودن خودمان را جلوی چشمانمان می آورند...چقدر دلمان یک جشن معارفه می خواست!
خوش به حال جدید الورود ها .
سرمان به سنگ نخورده است گویا
کلاس های این ترم شروع شده اند و ما معلوم نیست کی میخواهیم درس بخوانیم به سلامتی؟
هر روز یا شورای صنفی ها جلسه دارند یا بسیجی ها یا انجمن علمی ها یا امور فرهنگی ها
راستی...میتینگ زبان کی شروع میشود تا بقیه اوقات فراغتمان را هم پر کنیم؟
عملیات خشن کارگاهی
ما را چه به جوش کاری و چرخ دنده و ابزار عجیب غریب کارگاهی؟ ما به امید پرستیژو کلاس رشته و تمیزی محیط کار و تحصیل قدم به دانشگاه گذاشته ایم...واقعا به ما می گویند مهندس!
به ما که میرسد آسمان می تپد
مهندس نظری که از نمره مثبت و حل تمرین سر کلاس و ... حرف می زد نمیدانم چرا به شدت یاد استاد جلالوند افتادم...و کمی تا قسمتی استاد غره باوی .استاد جلاوند که همه می گفتتند هر کس سر کلاسش پای تخته برود نمره عالی می گیرد و ما نمره عالیمان را در 10 11 و 13 دیدیم
استاد غره باوی هم هر چه سر کلاسشان کلاس گذاشته و انگلیسی حرف زدیم آخرش نمره ها یمان از 14 بالا تر نرفت که به قول ایشان همین هم نمره خودمان نبوده است
عجب ها !
این گل باران نیومده پاک کاسه کوزمونو ریخته بهم ! تو محوطه تا آب مب خوریم می گه می رم پست می ذارم !
خب خوبه منم سوتی ها تو بیارم اینجا علم کنم ؟ بگم تو کلاس عملیات کارگاهی چی کار می کردی ؟
راستی نگفتم ؟
کلاس عملیات کارگاهیمون خیلی با حال بود ! من از اولم خوره این جور کارها بودم ! حالا بابام حداقل می تونه مطمئن باشه دیگه الکی با وسایلش ور نمی رم ! از همین جا اعلام می کنم بیچاره استاد !
راستی فکر کنم این دو واحد در واقع دو واحد تخریب لهجه هم محسوب بشه ! پس ... مواظب لهجه هاتون باشین !
فعلا دیگه وقت ندارم
فقط می خوام بگم هر چی گلباران گفت باور نکنید