سلام
از آمار بازدیدها و نظرات و یادداشتهای نوشته شده توسط نویسندگان کاملا مشخص می شود در این ایام طلایی فرجه های امتحانی چه کسانی ...خوان هستند!
اینجانب(مدیر)اگر در فرجه ها به خانه نمی آمدم مخابرات ایران ورشکست میشد!...اعتیاد به اینترنت بد دردی است... خدا نصیب نکند..
سردسیر نشینان عزیز...آنهایی که در شهرتان همینجور دارد برف می بارد...
آنهایی که باید از راه های دور به خطه ی ما بیایید....
بالاخره آن پلیور ها و پالتوهای گرمی که با خود اورده بودید و هرگز در هوای خوزستان نتوانستید بپوشید به تن کردید؟خیلی خوشحالید ، نه؟ برف خیلی خوب است ، نه؟ قدر این نعمت سفید و قشنگ خدادادی را بدانید که ما از آن محرومیم.خوب دیگر هر چقدر برف بازی کردید و آدم برفی ساختید بس است.کم کم باید بار سفر را ببندید و در اولین فرصتی که جاده ها باز شد تشریف بیاورید .به این هوا اعتمادی نیست. می ترسیم امتحانات شروع شوند و شما جا بمانید!
راستی دوستان....کسی از جزوه ی سریهای استاد مهرابی چیزی فهمیده است؟ تا ما باشیم از ترم بعد سر کلاس به درس گوش فرا دهیم. ای کاش آقای قیطران پور وقتی به ما می دادند تا نزدشان رفع اشکال کنیم!!!...تا ما باشیم از اول ترم بعد مثل یک دانشجوی واقعی درس بخوانیم...
--------------------------------------------------------------------
نمی دونم باید بگم یا نه....خیلی با خودم کلنجار رفتم که نگم ولی نشد...نمی خوام نصیحتتون کنم یا ادای آدمای مودب رو در بیارم. ولی تو دلم مونده که بگم هر چیزی حدی داره. آدم این جمله رو که می شنوه احساس خوبی نداره...می دونم. الان فکر می کنید می خوام نصیحت حکیمانه کنم.
ولی باور کنید اینجوری نیست. فقط دلم میخواد روابطمون معقول باشه...احترام همو نگه داریم و رعایت همدیگه رو بکنیم.شوخی و خندیدن و شاد بودن به چه قیمتی؟ به قیمت ناراحت کردن یکی دیگه؟ می ارزه؟ الان طرف صحبتم فقط کلاس خودمون نیست. با همه دانشجوهای گل دانشگاهمونم. خوب نیست تو دانشگاه از این برخوردا بشه....................
می دونم هم بعضی خانما مقصرن هم بعضی ازآقایون.اول به خودم میگم : قشنگ نیست کل کل کردن تو آمفی تئاتر...تیکه انداختن تو محوطه دانشگاه...شوخی های الکی....مسخره کردن تو کلاس.....و جدیدا این اصوات ناهنجاری که از زبون بعضیا شنیده میشه و دیگه داره بی مزه میشه !...گفتم هر چیزی حدی داره.... به جای این رفتارا کاش یه کم هوای همو داشتیم و احترام همدیگه رو نگه می داشتیم.نمی خوام بگم حالا که از شهرمون و خانوادمون دوریم کاش اینجا مثل خواهر برادر برای هم باشیم ...نه اصلا نمیگم مثل خواهر برادر باشیم...چون اگه یه ذره هم شک داشتم تو این مدت دیگه باورم شده که گذشت اون دوران...گذشت....