سفارش تبلیغ
صبا ویژن



جزوه‏های کلاسی






درباره نویسنده
جزوه‏های کلاسی
مدیر وبلاگ : ماه تابان[102]
نویسندگان وبلاگ :
پاتیژان[6]

صنایع غذایی 85 دانشگاه رامین... دانشگاه رامین!!! ...خوب اصلا اونطوری نبود که انتظارشو داشتیم...ولی تصمیم نداریم دیگه به این چیزا فکر کنیم. لااقل تو این وبلاگ قرار نیست از این حرفا بزنیم. قراره با نگاهی طنز ، روزمرگی های بچه های صنایع غذایی 85 رو بنویسیم.اگه نتونستیم یه لبخند گوشه لباتون بیاریم ببخشید! ولی سعی میکنیم جوری بنویسیم که کسی افسرده از اینجا بیرون نره...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اولاش!


لینک دوستان
باغبانی‏هامون 86
گیاه پزشکی‏ها مون
سایت دانشگاهمون
باغبانی‏ها مون
ترویجی‏ها مون
زراعتی‏ها و اصلاحی‏ها مون
اقتصاد کشاورزی‏ها مون
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
جزوه‏های کلاسی

آمار بازدید
بازدید کل :65190
بازدید امروز : 14
 RSS 

   

دلم تنگ شده. برای اینجا نوشتن دلم تنگ شده. برای روزی که اینجا رو ساختیم...برای عکس نیمکته که گذاشتیم اینجا...برای روزهایی که با پاتیژان مینوشتیم...برای روزهایی که اینجا رو شلوغ کردیم و خودمون قاتی کردیم که کی به کیه؟ برای اسمهایی که تاکید داشتیم با آن ختم بشه: ماه تابان/پاتیژان/بهاران/سپیدان/ که مث 4 فصل سال بودن...مهرگان/پرنیان/آریاسان...برای کامنتای چارلی که مدتی تنها کامنت گذار اینجا بود...برای روزی که تبلیغشو کردیم...فقط یک بار...اونم رو تخته وایت برد کلاس...اونم با ماژیک خودمون که از بیت المال نباشه! اونم توسط یکی غیر از خودمون که مثلا لو نریم! درعین حالیکه میدونستیم خیلی تابلوییم! چقدر اون روزا قایم موشک بازی میکردیم... میخندم به اون روزامون پاتیژان...دلم تنگ شده واسه روزایی که به این وبلاگ گذشت...دلم تنگ شده برای تعطیلیش...برای طرح های بزرگی که داشتیم و نقشه هایی که کشیدیم...برای سکوت موقتیش...برای این نظر سنجیش...برای تصوراتی که رو سرمون آوار شد...برای تصور شروع دوباره ی پر انرژی تر...برای لینکاش...کامنتاش...برای امیدی که به بهبودش داشتیم دلم تنگ شده... من دلم برای اینجا نوشتن تنگ شده!
یادش بخیر روز شماری میکردیم برای روزی که ترم 4 تموم بشه و بیفتیم تو سرازیری...حالا 5 ترم گذشت...یاد ترم 1 به خیر...یاد دعواها و برنامه ریزی هامون...یاد اینکه یه روز آروم نداشتیم...باورم نمیشه دارم میگم یادش به خیر! نوشته های اولیمو که میخونم...وای چقدر بچه بودم/بزرگ شدم؟ نمیدونم ولی انگار نوه ام اینا رو نوشته! من دلم برای نوه ام...برای اینجا نوشتن تنگ شده!
پاتیژان؟...میشنوی صدامو؟ 5 ترم گذشت باورت میشه؟... من دلم برای اینجا نوشتن تنگ شده!



نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:6 عصر روز چهارشنبه 88 مرداد 7

با سلام خدمت همه ی صنایع غذا یی های خشمگینی که تمایل دارن اینجا رو گل بگیرن و دو تا بزنن پس گردنمون با این نحوه ی وبلاگ گردونیمون .

خب حالا اگر داد ها و بد و بیراه هاتون رو گفتین . می تونین برین خط پایین و تبریک عیدم رو هم بخونین !

عیدتون مبارک بچه ها !!

بعد از یه نیمچه ترم آروم تازه چه خبر ؟‏خوش می گذره با تعطیلات پیش از نوروز ؟ خدای نکرده کمتون که نیست ؟! امیدوارم با لبایی از همیشه خندون تر برگردین و یادتون نره یه صنایع غذایی غمگین یه صنایع غذایی مرده است !

به زودی ( زود یعنی بعد از عید )‏با یه پست کولاک به جمع وبلاگ نویسای همیشه در صحنه ی رامین برمی گردیم !

 



نویسنده » پاتیژان » ساعت 8:14 عصر روز سه شنبه 87 اسفند 27

سلام !

همینطور نشسته بودم بی خود و بی کار که چه جوری سر خودمو گرم کنم یهو به فکرم رسید چه کاری بهتر از آپ کردن این کلبه ی درویشی و خاطره انگیز ؟ گوشی رو برداشتم و به ماه تابان اس ام اس ( همیشه تایپش که می کنم یاد ام اس می یفتم ! ) دادم که دارم جزوه ها رو آپ می کنم و هنوز که هنوزه و دارم این ها رو می تایپم خبری ازش نیست . و حالا من نگرانم که نکنه از دوری من و یونی با صفامون مرحوم شده باشه یه وقت ؟!

ترم پیش کم فروغ (اون فروغ رو که نمی گم ! ) بودیم و البته نمی تونیم قول هم بدیم که بیش فعال می شیم . سعی می کنیم نذاریم بوی نا این جا رو بگیره اما خب بالاخره یه وقتی هم باید برای خندیدن   و بحث کردن و گاهی درس خوندن داشته باشیم یا نه ؟ اینجا هم که ماشاا... بازدید کننده هاش عینهو روح می مونن . می یان اما رد پا ندارن ! ( یعنی گویی توانایی نظر دادن ندارن ! ) پس کی ما رو این وسط باید تشویق کنه ؟

خبر زیاده از وقتی که نبودیم اما خبرا جدید نیستن خب! مثلا : خانوم علیزاده که رفت یه مدتی ما منشی گروه نداشتیم اما حالا یه خانوم تقریبا جوون رو اونجا می بینیم که من هنوز نمی دونم حقیقتا جایگزین خانوم علیزاده شده یا نه ! یا : ورودی های 87 هم که دیگه باید از راه رسیده باشند . انگار جمعیتشون از ورودی قبل بیشتره و رتبه ها رو هم باید دید ! هر سال که خبر های بسیار بسیار خفنی از رتبه ها به گوش می رسه  ( عزیزان ما اگه همین رتبه های کم رقم رو نداشتیم دیگه باید به چی فخر می فروختیم و از خودمون دفاع می کردیم ؟! ) می بینین همتون اینا رو می دونستین مگه نه ؟!!! پس فعلا خبر بی خبر تا ترم شروع شه و ما دسته گلای 85 ای بریم یونی برای درس خوند ، بحث علمی کردن و نا مردین اگه به کار دیگه ای فکر کنید ایضا !!!!

............................................

همه ی اینا رو گفتم که بگم ترم یکی های کوچولویی که دارین از راه می رسین یا رسیدین ! ترم یکی های عزیزی که 4 ماه صبر کردین تا بیاین و بالاخره اسم مقدس دانشجو رو به دوش بکشین . خوش اومدین . با اینکه ما ترم بالایی هایتان هستیم ( چقدر این اسم بهمان می آید !!! ) اما همینجا به شرافت صنایع غذایی ها سوگند می خوریم که بجز چند مورد کوچک که مجبوریم و دست خودمان نیست وطبیعت ترم بالایی بودنمان ( وای که جدا این اسم بیشتر از قبل بهمان می آید !!! )ایجاب می کند و چند نام که خداییش دست ما نیست و ما رویتان نمی گذاریم و همه همیشه تا بوده روی ترم یکی ها گذاشته اند دیگر کاری به کارتان نداشته باشیم و همه جوره حمایتتان کنیم !

مثلا با تعریف خاطراتمان شما رو راهنمایی های بهینه می کنیم :

یکی بود یکی نبود !!!  یادمه دو ترم پیش استاد فتح آبادی ( استاد گروه علوم دام ) سر کلاس گفت ( من به همتون پیشنهاد می کنم از رشتتون انصراف بدین و بیاین به رشته ی مقدس علوم دام !!!! ) من تو دلم گفتم ( مرسی استاد ! ممنون !! ما ترجیح می دیم به دیگر مقدسات بپردازیم !! )

پس اگر با چنین مواردی برخورد کردین اصلا جا نخورده دلسرد نشده و بدانید که اوضاع طبیعی است و زمین هنوز گرد است و اصلا هم دوره ی آخر زمان نرسیده است !

( الان که به این قسمت نوشته رسیدم ماه تابان جواب داده و گفته که دلش انگار به دل ما راه داشته ( خوشحالیم که حداقل دلش به دل ما راه داشته و به جای دیگری راه نداشته‏!!! )‏ و ...

 



نویسنده » پاتیژان » ساعت 9:54 عصر روز سه شنبه 87 بهمن 22

در دو خط این بخش را توضیح دهید نوشت : توی این بخش راستش ما قراره به شدت ایثار و فداکاری کینم .و مدام ایده های نومان را از گوگل بسرچیم و بگذاریم اینجا . همه ی این تحولات روحی هم به خاطره اینه که استادا مدام می یان می گن ایده بگیرین ایده بگیرین  حالا از کجا ؟ خدایا خودت راهنماییمان کن . (الان اگه می خواستم در نقش استاد ظاهر بشم باید می گفتم خب معلومه از همین سرفصلایی که ما درس می دیم دیگه !‏)

این لینک می تونه نقش یک بسم ا... رو در شروع تحقیق استفاده کنه . ( خب من اولین باره دارم تو پارسی بلاگ لینک می ذارم نمی دونم طرف کجا رفت !‏)

 

 

 

 



نویسنده » پاتیژان » ساعت 12:39 عصر روز پنج شنبه 87 آبان 23

وقتی دلمان برای خودمان تنگ می شود گاهی ....

دلواپسم ... استرس دارم ... نمی دونم آخر این ترم با چه اوضاعی تموم می شه ....

خداییش واحدایی که بهمون دادن کمه اما نمی دونم چرا هر چی می دوییم بهشون نمی رسیم ! من موندم ترمای قبل چه خبر بوده با اون همه واحد هاااا ! این روز ها اگه از احوالات ما صنایع غذایی ها جویا باشید از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون ! سخت مشغولیم !!! سمینار ، ترجمه ، سمینار ! دلمان برای خودمان وقتی ترم پایینی بودیم تنگ شده ! وقتی وقت داشتیم که به همه چیز گیر بدیم . وقتی می شد از کاه  کوه ساخت . این روز ها انقدر گاهی وقت ها آروم و متین ظاهر می شیم که گیج می شویم !!!!

امروز اولین کلاس واقعی آزمایشگاه میکروب این ترم بود ( حداقل برای من ) نه اعصاب خوردی بود . نه کشمکش . نه وقت گذرونی بی حاصل . من واقعا واقعا و با دقتی بیشتر از همیشه میکروب کشت کردم . من به عنوان دانشجوی صنایع غذایی بالاخره شبیه آدمیزاد میکروب کشت کردم ....

بذارید اصلا از اول برنامه ی اکثریت بچه ها رو بدم . ( اونایی که جلوتر یا عقب ترند با خودشون . ما در مورد میانه ها صحبت می کنیم !!!)

یکشنبه_ امروز اول هفته می باشد . هفته ای از نوع صنایع غذایی . صبح کله ی سحر به نام خدا اقتصاد هستم !

ما در این درس خیلی چیز ها یاد می گیریم . مثلا اینکه به خوبی روشنمان می شود که نباید در کرمان کارخانه سوسیس و کالباس بزنیم . در خوزستان آدم ها دوغ گاز دار می دوست دارند . و اینکه بهترین نظام موجود نظام اقتصاد لیبرال است که من هنوز نمی دانم چرا هم زمان با درس ما در کل جهان در حال وارفتگی می باشد !!!

اما خدایی اش استادمان را دوست داریم .( هر چند اول هایش به ما گفته بودند  استادتان دکتر بهتاش است و بعد نبود ! ) و سر کلاس خسته مان  نمی شود . به راستی که خدا مقدار این استادان را فزونی بخشد !!!

یکشنبه _ ما در حالیکه هنوز میان روز یکشنبه می باشیم خرامان می رویم به سمت آزمایشگاه جانور شناسی ! جایی که کلاس نظری میکروبمان را در آن تشکیل می دهند . ما اصلا به مسئولان دانشکده ی علوم دام غر نمی زنیم چرا که قانع شده ایم تبعیض نمی گذارند و برایشان ما همان چنانیم که دانشجوهای گروه خودشان !!!!! در ضمن از آن آزمایشگاه لبنیات 1 در 1 بسیار بهتر می باشد و ما از ترس باز گشت به همان کابوس دخمه ای شکل ،آرام می گیریم !

استادمان که دیگر آشناست . اولین استاد گروهی که از همان ابتدا دیدیم . استاد راهنمای خودمان . درسش خوب است فقط اسم زیاد دارد و این اسم ها  مارا دق می دهد . ما از ترس کوییز نگفته و نا خواسته !!! آب دهانمان خشک شده است . و بچه ها در این بین هی سمینار می دهند ...

لازم نیست بگویم که عصر یکشنبه است و ما به شکلی مفتخرانه باز هم اقتصاد داریم !

دوشنبه !_ صبر کنید ... آها یادم آمد !! نیست که ما هنوز حالمان خوب است و روزهای ابتدایی هفته است !! برایمان دو کلاس پشت سر هم آزمایشگاه گذاشته اند . حالا بسته به این که در کدام تقسیم بندی باشی یا اول می روی میکروب بعد کامپیوتر یا اول می روی کامپیوتر بعد میکروب !!

آزمایشگاه میکروب را که گفتم ! تنها نکته ی عمیق دیگرش این بود که سر کشت دارچین یکی از دوستان شفیق حین کشیدن محلول با پیپت آن را نوشید !!! و اعلام کرد که طعم شله زرد می داده است !!! ( ما در این هوای بارونی دلمان شله زرد خواست ! حتی اگر دوست نداشته باشیم ! )

سر کلاس کامپیوتر هم منو ماه تابان کنار هم می نشینیم و چه بلاها که سر این کامپیوتر نو نوار سایت نمی آوریم ! یعنی عملا خدایش بیامرزاد ! تمام سوالات مطرح شده از دوران طفولیتمان را آزمون و خطا می کنیم عمیقا !!! طفلک استاد ! گاهی دلم برایش می سوزد . بخصوص وقتی باید ما را در سکشن عصر در ردیف های جلو و خنده های مداوممان تحمل کند شدید !

سه شنبه است _ باورمان شده که دیگر اول هفته نیست چون برایمان آخر هفته است ! ابتدایش را یادم نیست میکروب داریم اول آیا ؟ استاد می آید . درس می دهد و ما لابه لای اسامی میکروب ها غرق می شویم ! و هی بچه ها سمینار می دهند !!!!

سلام علیکم ! ما در این هنگام با مدیر گروهمان مبحث سرد خانه را داریم ! هر چند من این درس را دوست ندارم و از حرص ترجمه اش داغ کرده ام اما مصلحتمان ایجاب می کند بگویم به!به! چه درس ماااهی !

خدا مرا ببخشد ! داشت تفسیر یادم می رفت . ما اینجا در گروه های دیگر ادغام می شویم . ما در این کلاس دو نفره روی یک صندلی می نشینیم !!!خدا آخر و عاقبتمان را ختم به خیر کند ! سمیناااار !

................. اگر این هفته از آن دو هفته یه بار های استثنایی باشد ! ما در طول دوشنبه و سه شنبه دو بار شیمی مواد داریم و پنجشنبه ها هم دانشگاه ما را با سه سکشن پیوسته ی شیمی پذیرا می شود . خدایا کاری کن استادمان پایان نامه ی دکترایش را هر چه زودتر تمام کند و پیشمان بماند . خداوندا شاهد باش این دعای سی و پنج جفت چشم خسته است که مدت های مدیدی است  صبح ساعت هفت پنج شنبه را به چشم ندیده اند!

  ! الهی آمین !



نویسنده » پاتیژان » ساعت 9:59 عصر روز دوشنبه 87 آبان 13

 راهروی گروه علوم و صنایع غذایی را که می پیمودیم  امیدمان به در همیشه باز اتاقت و چهره ی آشنایت با آن لبخند همیشگی بود .ولی حیف که قدر لحظه های بودنت را ندانستیم و مثل همیشه  زود دیر شد .
زود دیر شد و گفتند تو دیگر نمی آیی . و ما ناباورانه دیدیم که صندلیت خالی شده و در همیشه باز اتاقت ، بسته....ماه مهر دارد تمام میشود و ما  جای خالیت را هنوز باور نمیکنیم...هنوز از راهروی گروه که میگذریم منتظر دیدن روی ماهت هستیم . ولی باز چشممان میخورد به در بسته ی اتاقت و یادمان می آید که چقدر برای از تو جدا شدن زود بود !
چه زیبا گفته بودی اینجا جهنم سبز است . تو را در این جهنم سبز مرهمی یافته بودیم برای لحظه های دلتنگی...همیشه وقتی از همه جا بریده بودیم خیالمان راحت بود که تو هستی....با صدای گرم و لحن دلنشینت و باز همان لبخند همیشگی که از خاطرمان نمیرود... تا ابد !
تو رفتی از این جهنم سبز و ما ماندیم با حسرت گذشتن روزهایی که در کنارمان بودی و حسرت سیراب شدن از آن لبخندهای دلنشینت که در یادمان نقش بسته .نمیدانی چقدر سخت است که این روزها باید تصویری محو از آن لبخندها را فقط در رویاهایمان جستجو کنیم . و دریغ و حسرتا که چه فاصله عظیمی است بین رویا و واقعیت !
دعا میکنم همیشه شاد و سربلند باشی و اگر این سطور را میخوانی  میخواهم دعا کنی که تو آخرین مهربانی باشی که خدا از ما میگیرد . و دعا کنی بودن مهربانان را شکر بگوییم و قدر بدانیم ، پیش از آنکه از کنارمان بروند...آمین

-----------------------------
پ ن :
قدرت را ندانستیم ...دیر شد

بودنت را شکر...حتی خیلی دور

 

 

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 3:55 عصر روز جمعه 87 مهر 26

 

  1. اگر فکر می کنید همه ی هم کلاسی هایتان بچه تر از شما هستند
  2. اگر هنوز هر سکشن با هزار ذوق و شوق کلاس می روید اما وانمود می کنید که این گونه نیست
  3. اگر مدام رتبه خود را با دوستانتان مقایسه می کنید
  4. اگر هنوز با پشتکار فراوان در هر گروه و کانون و انجمنی عضو می شوید
  5. اگر هنوز شب ها در محوطه هوا می خورید !
  6. اگر به جای استاد گاهی معلم به جای سکشن کلاس و به جای دانشگاه مدرسه می گویید
  7. اگر هنوز باور دارید که حق شما صنعتی قبول شدن و چیزی ورای این دانشگاه بوده است
  8. اگر هنوز به استادها چنان می نگرید که به یک شعر لطیف !که به یک قطره ی پاک !
  9.  اگر هنوز واحدی نیافتاده اید ( حالا اگر افتاده اید و استاد پاستان کرده باز هم یک چیزی )
  10. اگر هنوز برای هر امتحان حسابی خر می زنید و بعد هم حسابی آه و ناله می کنین ( خداییش ته آدم زاغارتید ! یا درستونو درست بخونید یااصلا نخونید ! )
  11. اگر هنوز در سایت یونی با هزار ترس ولرز به جای سرچ علمی به ناکجا آباد وبلاگستان ها می روید
  12. اگر هنوز با خوردن غذای سلف دلتان درد می گیرد و جوش می زنید
  13. اگر هنوز با چهره ای بشاش و سرشار از امید در محوطه دیده می شوید
  14. اگر هنوز این سوال احمقانه را از کتابدار می پرسید ( فلان کتاب تخصصی را دارین ؟ )
  15. اگر هنوز هم دنبال رتبه ی دانشگاهتان در میان دانشگاه ها می گردید
  16. و اگر هنوز هر وقت کسی از دانشگاهتان می پرسد سرخ می شوید و سعی می کنید همه ی  محاسن انگشت شمارو فرارش را یک به یک بر شمرید

بله عزیزان من !شما  در هر ترمی هم که باشید ترم یکی محسوب می شوید ! و گفته باشم که هیچ امیدی به بهبود وضع بغرنج شما نیست و به زودی در پایان چهار سال خود به خود منقرض می شوید

 

 

با احترام ستاد  پیاده روی روی اعصاب دانشجویان رامین



نویسنده » پاتیژان » ساعت 6:37 عصر روز دوشنبه 87 مهر 22

رسوایی شیر خشک های آلوده در چین و نگرانی سازمان بهداشت جهانی  ( 03/07/1387 )

پکن - درپی اوجگیری بحران تولید و توزیع شیر خشک های آلوده در چین و مرگ چهار نوزاد و بیماری 53 هزار کودک سازمان بهداشت جهانی از این مساله ابراز نگرانی کرده اس
به گزارش روز سه شنبه خبرگزاری شین هوا ، سازمان بهداشت جهانی این بحران و رسوایی در تولیدات نا امن را بسیار جدی و نگران کننده توصیف کرده است .
سازمان بهداشت جهانی خاطر نشان کرد: چین در این زمینه مسوولیت جدی دارد و دولت چین باید هر چه زودتر اوضاع را به حال عادی بازگرداند.
" شیگیرو اومی " رییس بخش اقیانوس آرام غربی این سازمان گفت : ما امیدواریم دولت چین بتواند اوضاع را تحت کنترل خود قرار دهد .
" اومی " افزود : سازمان بهداشت جهانی برای حل این مساله و پایان دادن به این بحران و نظارت کیفی در حال همکاری با دولت چین است .
وی گفت : هر کشوری آسیب پذیر است و هر کشوری نیز می تواند تحت تاثیر این مسایل قرار گیرد و این جامعه بین المللی است که باید با همکاری مساله را حل کند .
/ خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) / 3/7/87
 
 ..................................................................

همه ی ما این خبر رو جایی لابه لای خبر های اقتصادی و سیاسی جهان شنیدیم و البته این اولین بار هم نیست که همچین اتفاقی رخ می دهد . خیلی ها شاید با شنیدن این خبر سری از روی تاسف تکان بدهند و بعضی هم ممکن است به شیوه ی سابق باعث و بانیش رو نفرین کنند و بعد همه سر کار خودشون برن . اما فراموش نکنید که رشته ی ما  چیزی ورای همه ی این عکس العمل ها را از ما می طلبد . شاید ما حامی حقوق بشر نباشیم و زیاد اهمیتی هم به محیط زیست یا منابع انسانی سالم ندهیم و حتی بدتر و حقیقی تر از اون ! یعنی اینکه این رشته رو می خونیم تا روزی در آینده منبع در آمد ما باشد . اما همه ی اینها با همه ی حقیقی بودنشان مرا یاد حرفی می اندازد . ابتدای ترم دو کلاس میکروبیولوژی استاد مهندس موسوی . استاد درحالی که روبه روی ما سی و چهار دانشجوی تازه کار به آرامی قدم می زد از وجدان برایمان گفت از اینکه محصولات ما یا آن چه ما تاییدش می کنیم می تواند خوراک کودکان بی گناه باشد . یادم هست دقیقا که گفت اگر فکر می کنید وجدان بیداری برای این کار ندارید همین الان انصراف بدید . خوب البته که کسی انصراف نداد اما من همیشه این جملات را گوشه ی ذهنم نگاه داشتم تا الان که این خبر ها روز به روز بیشتر می شوند از این شیر خشک چینی گرفته تا شرکت داخلی ای که برای تهیه ی آبلیمو آب را از روی کاه رد می کند و یا محصولات وسیع شرکت های معروف داخلی که گاهی وقتی بازشان می کنیم کپک های خوش رنگی را به ما هدیه می دهند ! و این حقیقت که در صورت مشاهده ی این مورد باید تمام محصول را دور انداخت نه تنها بخش کپک زده ی آن و این یعنی وارد کردن فشار اقتصادی ای دو چندان به خانواده ی بی بضاعتی که در همین نزدیکی زندگی می کند !

* درسته از خبر خیلی وقته که گذشته اما تا نمی گفتم دلم راضی نمی شد !



نویسنده » پاتیژان » ساعت 9:41 عصر روز یکشنبه 87 مهر 21

آموزش میگه :

انتخاب واحد 28 تا 31 شهریور. هم حضوری هم اینترنتی

شروع کلاسا 2 مهر و حذف و اضافه 7 مهر

شما چی میگین؟؟؟



نویسنده » ماه تابان » ساعت 3:32 صبح روز پنج شنبه 87 شهریور 21

قول میدیم:

1-فعال تر باشیم

2- مفید تر بنویسیم

3- با تغیرات غافلگیر کننده بیایم

فعلا اومدیم بگیم خواهشا یه کلیک ناقابل برا نظر سنجی مرحمت کنین تا رایمون برای شروع کلاس یکی بشه  . البته اگه صنایع غذایی 85 هستین !

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 4:26 صبح روز شنبه 87 شهریور 16

   1   2      >