سلام.
آریاگان این دفعه(البته فقط و فقط این دفعه) بنا به در خواست مدیره ی محترمه(که خاطرشون خیلی برای آریاگان عزیزه) قراره در مورد یه جنتلمن واقعی بنویسه البته ایشون باید خیلی به خودشون افتخار کنن چون آریاگان به هیچ وجه اهل تعریف از دیگران نیست و این دفعه هم یه استثنا عمیق روحی رخ داده…
لازم به ذکره که لازم نیست راه دوری بریم تو همین رامین بگردیم پیداش میکنیم
القصه که که جریان حوادث در محل مخوفی به نام کارگاه رخ داد . محلی تاریک گرم و خشن. که روز وشب وشب وروز صدای کوبش فلز بر فلز از ان قطع نمی شد.
القصه که در این محل این جنتلمن واقعی به استمداد نازکدلانی آمد که طاقت بینش حمله وحشیانه پتک بر پیکر نحیف آهن را نداشتند در این میانه بود که این جنتلمن واقعی با حرکتی جوانمردانه پتک از دست نرم دلان بر گرفتند و خود با نیرویی وصف ناپذیر به کوبش مشغول . که البته در این مسیر ایشان از سیر متلک های باب روز پنهان که از زبان کور دلاان نابخردی که در این میانه از آب گل آلود« به قول خودشان» ماهی های تازه میگرفتند بی نصیب نماند.وصد البته که از نظر ما و ایشان این حرف های به قول امروزیها"صد من یه غاز" به پشیزی نمی ارزد چه که: ارواح شریف انسانی به هر کسی اعطا نمی شود جز انان که طرف لیاقتش باشند و یا در این وادی سخت بکوشند.
آریاگان نیز در این میانه واویلا دست به دعا برداشت و ضمن طلب مغفرت برای تمامی بندگان خدا برای تمامی رامینیان علی الخصوص ...یان آرزوی علو روح جوانمردی و مهم تر از آن یافتن مفهوم گمشده ای به نام« رگ » کرد.
الهی آمین