سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مدیری خسته از پروژه های کارگاهی - جزوه‏های کلاسی






درباره نویسنده
مدیری خسته از پروژه های کارگاهی - جزوه‏های کلاسی
مدیر وبلاگ : ماه تابان[102]
نویسندگان وبلاگ :
پاتیژان[6]

صنایع غذایی 85 دانشگاه رامین... دانشگاه رامین!!! ...خوب اصلا اونطوری نبود که انتظارشو داشتیم...ولی تصمیم نداریم دیگه به این چیزا فکر کنیم. لااقل تو این وبلاگ قرار نیست از این حرفا بزنیم. قراره با نگاهی طنز ، روزمرگی های بچه های صنایع غذایی 85 رو بنویسیم.اگه نتونستیم یه لبخند گوشه لباتون بیاریم ببخشید! ولی سعی میکنیم جوری بنویسیم که کسی افسرده از اینجا بیرون نره...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اولاش!


لینک دوستان
باغبانی‏هامون 86
گیاه پزشکی‏ها مون
سایت دانشگاهمون
باغبانی‏ها مون
ترویجی‏ها مون
زراعتی‏ها و اصلاحی‏ها مون
اقتصاد کشاورزی‏ها مون
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مدیری خسته از پروژه های کارگاهی - جزوه‏های کلاسی

آمار بازدید
بازدید کل :65023
بازدید امروز : 71
 RSS 

   

سلام
توجه توجه...مدیر صحبت میکند...مدیری خسته از پروژه های کارگاهی...
گفتنی ها را پاتیان خوب گفت

اما مدیر میخواهد این بار ماجرای درس عملیات کارگاهی را از منظری دیگر نگاه کند

تا به حال این پرسش برایتان پیش نیامده که چرا تعداد ابزار کار در کارگاه درس عملیات اینقدر محدود است؟ به طوری که تصمیم کبری گرفته ایم از شب قبل زنبیل روی گیره ها گذاشته و  شاید زین پس پتک را با خود به خوابگاه بیاوریم....


آنقدر ابزار و وسایل کم است که از دیدگاه مدیر! دانشجویان به چند دسته تقسیم شده اند:

بعضی افراد تا سرت را بگردانی ابزار تو را قاپیده اند  ...این افراد معمولا بعد از کش رفتن ابزار به دورترین مکان ممکن رفته و اثری از خود به جای نمیگذارند....فرصت طلبان زرنگ

بعضی فقط به خودشان فکر میکنند و انگار نه انگار که بقیه هم هستند...این افراد اصولا کسی را به جز خودشان نمیبینند.صاف در چشمان بقیه نگاه میکنند و ابزار را حق خود میدانند و به آنها نمیدهند.سرت زیر سنگ هم مانده باشد یقینا لگدی میزنند و میروند.احتمالا این افراد اصل تنازع برای بقا را زیادی جدی گرفته اند!..خودخواهان حق به جانب

بعضی ها ابزار را در هفت سوراخ نهان کرده و اصلا هم به روی خود نمی آورند. هر چه دیگران فریاد میکشند که فلان وسیله کجاست؟این افراد طوری رفتار میکنند که گویی اصلا نمی شنوند یا تا به حال آن وسیله را در زندگیشان ندیده اند...امیدواریم وسایل را با خود به خوابگاه نبرند ....زورگویان پنهان

بعضی سعی در برقراری نظم دارند و تلاش میکنند فرهنگ صف گرفتن برای استفاده بهینه از ابزار را به بقیه بیاموزند.معمولا آخرین نفراتی که نوبت بهشان میرسند همین افرادند.....تلاشگران ناکام

بعضی افراد بالای سرت می ایستند و نه تنها کمکی نمیکنند،بلکه دو چشم دارند...دوتای دیگر قرض میکنند و آنقدر به کار کردنت خیره میشوند که تو از رو رفته و ابزار را به آنها بدهی . تجمع این افراد سمت مته بیشتر است.به طوریکه گاهی آدم میترسد دماغشان زیر مته برود...چهار چشمیان بپا

بعضی افراد  با در منگنه قرار دادن فرد ابزار به دست به راحتی صاحب ابزار او میشوند. به این ترتیب که با گفتن چند جمله مودبانه  مثل:( عذر میخوام شما با پتک کاری ندارید؟ببخشید میتونم سوهانو چند لحظه  ببرم؟  شرمنده میشه چکشو چند لحظه بدین؟) به مقصود خودمیرسند.یادتان باشد  چند لحظه ی این افراد شاید از چند ساعت هم طولانی تر شود.معمولا هم سراغ کسانی میروند که با انها رودربایستی دارند.....متقاضیان مبادی آداب

بعضی افراد  ابزار باشد یا نباشد همانطور که پاتیژان گفت کار نمیکنند...این افراد معتقند جای آنها اینجا نیست و از پس کار بر نمی آیند، در کارگاه مدام غر میزنند و در هنگام کار با خودشان میگویند که چرا چرخ های صنعت را ما داریم میچرخانیم.!!!؟؟!!؟؟!!؟؟آنها با خم کردن اندک یک میله اهنی گویی شاخ غول را شکسته اند !و از انجا که در کارگاه احساس میکنند که حقی از آنها ضایع شده است  مدام نزد آقای عنابچی رفته و با قیافه ای حق به جانب میگویند:ببخشید استاد چرا این میله خم نمیشود؟؟؟به این امید که استاد کمکی کرده و میله خم شود!!
متاسفانه در بیشتر مواقع این افراد  به مقصود خود نمیرسند....اسم ندارند چپ چپ نگاهشان نکنید!


 

-----------------------------------------------------
پی نوشت: یک اموزش دیگر هم مانده:آموزش روشن کردن کولر آبی! که به علت کم اهمیت بودن موضوع از ان میگذریم!

لازم به ذکر است این نوع کولر تا به حال فقط در کارگاه مشاهده شده است
..آنهم همیشه خودش روشن است...

!اینجانب قصد داشتم یک کارگاه اموزشی به نام آشنایی با طرز کار انواع کولر ها در دانشگاه برگزار کنم که بعد از کلاس علوم دام به شدت پشیمان شدم!!

 

 


 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 11:5 عصر روز چهارشنبه 87 فروردین 21