سفارش تبلیغ
صبا ویژن



ما آدم نخواهیم شد ! - جزوه‏های کلاسی






درباره نویسنده
ما آدم نخواهیم شد ! - جزوه‏های کلاسی
مدیر وبلاگ : ماه تابان[102]
نویسندگان وبلاگ :
پاتیژان[6]

صنایع غذایی 85 دانشگاه رامین... دانشگاه رامین!!! ...خوب اصلا اونطوری نبود که انتظارشو داشتیم...ولی تصمیم نداریم دیگه به این چیزا فکر کنیم. لااقل تو این وبلاگ قرار نیست از این حرفا بزنیم. قراره با نگاهی طنز ، روزمرگی های بچه های صنایع غذایی 85 رو بنویسیم.اگه نتونستیم یه لبخند گوشه لباتون بیاریم ببخشید! ولی سعی میکنیم جوری بنویسیم که کسی افسرده از اینجا بیرون نره...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اولاش!


لینک دوستان
باغبانی‏هامون 86
گیاه پزشکی‏ها مون
سایت دانشگاهمون
باغبانی‏ها مون
ترویجی‏ها مون
زراعتی‏ها و اصلاحی‏ها مون
اقتصاد کشاورزی‏ها مون
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
ما آدم نخواهیم شد ! - جزوه‏های کلاسی

آمار بازدید
بازدید کل :65224
بازدید امروز : 9
 RSS 

   

تا وقتی که من - ماه تابان و گل باران در میان برو بچ صنایع باشیم هیچ امیدی به آدم شدن مان نمی باشد ! چون ما اصولا فرشته می باشیم .

لطفا جملات بالا رو جدی نگیرید ! اعتراف می کنم وقتی اونا رو می نوشتم تعادل روحی نداشتم .

من نمی دونم چرا من همش باید جور این وبلاگ رو بکشم ؟ خب خجالت هم چیز خوبیه !

 

جاتون خالی یکشنبه ای که گذشت مراسم معارفه صنایع غذایی های جدید بود که ما ترم بالایی ها برای ترم یکی هامون گرفتیم ! ( گفته بودم که قراره کلی تحویلشان بگیریم ! ) .... جدا که برنامه ی آبرومند و منظمی از آب در اومد و تقریبا می شه گفت همه ی بچه های ورودی 85 با انجمن همکاری کردن !

کار تزئینات با خانم مریم فراهانی و آقایان مسلم حق گو و آقای ثروتیان بود که یادمون رفت شب مراسم از آقایون تشکر کنیم و بعد عذاب وجدان گرفتیم !

این مراسم بهمون فهموند : که ما اصولا اگه با هم هماهنگ باشیم بچه های خوبی هستیم ..... 84 ای ها از جشن خوششون نمی یاد .... دکتر ها و مسئولین دانشگاه ما را آدم حساب کردن و در مراسممون شرکت کردن .... ترم یکی های عزیز سه تا اهوازی دارن .... من عمرا آأم بشو نیستم و درس خوندن شبیه آدمیزاد کاری بود که فقط ترم یک از من سر می زد ....

وای الهامی رفت و مرادی آمد ....

حرفی برای گفتن در این مورد ندارم سکوت می کنم !

..........................................................................................................

فقط یادمون نره این چیزی بود که همه ی ما می خواستیم نه یکی دو نفر پس بیاین تقصیر ها را گردن آن بیچاره های زحمت کش نندازیم !‏

و جوری رفتار نکنیم انگار عاشق - شیفته و فدایی الهامی بودیم و روحمان هم خبر نداشت که قرار است زیر آبش را بزنیم !

 



نویسنده » ماه تابان » ساعت 6:47 عصر روز سه شنبه 86 اسفند 7