تا وقتی که من - ماه تابان و گل باران در میان برو بچ صنایع باشیم هیچ امیدی به آدم شدن مان نمی باشد ! چون ما اصولا فرشته می باشیم .
لطفا جملات بالا رو جدی نگیرید ! اعتراف می کنم وقتی اونا رو می نوشتم تعادل روحی نداشتم .
من نمی دونم چرا من همش باید جور این وبلاگ رو بکشم ؟ خب خجالت هم چیز خوبیه !
جاتون خالی یکشنبه ای که گذشت مراسم معارفه صنایع غذایی های جدید بود که ما ترم بالایی ها برای ترم یکی هامون گرفتیم ! ( گفته بودم که قراره کلی تحویلشان بگیریم ! ) .... جدا که برنامه ی آبرومند و منظمی از آب در اومد و تقریبا می شه گفت همه ی بچه های ورودی 85 با انجمن همکاری کردن !
کار تزئینات با خانم مریم فراهانی و آقایان مسلم حق گو و آقای ثروتیان بود که یادمون رفت شب مراسم از آقایون تشکر کنیم و بعد عذاب وجدان گرفتیم !
این مراسم بهمون فهموند : که ما اصولا اگه با هم هماهنگ باشیم بچه های خوبی هستیم ..... 84 ای ها از جشن خوششون نمی یاد .... دکتر ها و مسئولین دانشگاه ما را آدم حساب کردن و در مراسممون شرکت کردن .... ترم یکی های عزیز سه تا اهوازی دارن .... من عمرا آأم بشو نیستم و درس خوندن شبیه آدمیزاد کاری بود که فقط ترم یک از من سر می زد ....
وای الهامی رفت و مرادی آمد ....
حرفی برای گفتن در این مورد ندارم سکوت می کنم !
..........................................................................................................
فقط یادمون نره این چیزی بود که همه ی ما می خواستیم نه یکی دو نفر پس بیاین تقصیر ها را گردن آن بیچاره های زحمت کش نندازیم !
و جوری رفتار نکنیم انگار عاشق - شیفته و فدایی الهامی بودیم و روحمان هم خبر نداشت که قرار است زیر آبش را بزنیم !