سفارش تبلیغ
صبا ویژن



اتفاقات این مدت به صورت فوق فشرده - جزوه‏های کلاسی






درباره نویسنده
اتفاقات این مدت به صورت فوق فشرده - جزوه‏های کلاسی
مدیر وبلاگ : ماه تابان[102]
نویسندگان وبلاگ :
پاتیژان[6]

صنایع غذایی 85 دانشگاه رامین... دانشگاه رامین!!! ...خوب اصلا اونطوری نبود که انتظارشو داشتیم...ولی تصمیم نداریم دیگه به این چیزا فکر کنیم. لااقل تو این وبلاگ قرار نیست از این حرفا بزنیم. قراره با نگاهی طنز ، روزمرگی های بچه های صنایع غذایی 85 رو بنویسیم.اگه نتونستیم یه لبخند گوشه لباتون بیاریم ببخشید! ولی سعی میکنیم جوری بنویسیم که کسی افسرده از اینجا بیرون نره...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اولاش!


لینک دوستان
باغبانی‏هامون 86
گیاه پزشکی‏ها مون
سایت دانشگاهمون
باغبانی‏ها مون
ترویجی‏ها مون
زراعتی‏ها و اصلاحی‏ها مون
اقتصاد کشاورزی‏ها مون
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
اتفاقات این مدت به صورت فوق فشرده - جزوه‏های کلاسی

آمار بازدید
بازدید کل :64993
بازدید امروز : 41
 RSS 

   

چون خیلی ماه تابان در پست های قبلی بهم گیر داده بود تصمیم گرفتم یه چند روزی ننویسم و در پی این تصمیم دیدید که وبلاگ چه به روزش اومد و تار عنکبوت گرفت (به خودم افتخار می کنم ! )

دوشنبه امتحان ریاضی داریم با استاد مهرابی (خودش گفت با ه دو چشمه نه با ح جیمی ! ) جشن روز دانشجو هم که گذشت ! من که این اولین باری بود که توی این جشن شرکت می کردم برام جالب بود ! خداییش با توجه به امکانات دانشگامون دست و پای بچه های شورای صنفی و (ظاهرا امور فرهنگی هم بوده ! ) درد نکنه . حالا جشن شب یلدا در راهه و من هم نگرانه اهوازیام نکنه براشون اتوبوس نذارن !

جاتون خالی رفتیم نمایشگاه یه عالمه خوش گذشت کلی اطلاعات کسب کردیم ! کلی هم چیزای عجیب غریب دیدیم ! یه خروسه بود قد فیل ( یکم کوچیکتر ! ) یا یه لوبیاهایی که می کاشتیشون رو برگشون نوشته داشت مثل دوستت دارم و تولدت مبارک .... !

راستی این هفته ای هم که گذشت هفته کنفرانس ها بود تو دانشگاهمون فرت و فرت کنفرانس می ذاشتن ! منم یه شب موندم خوابگاه جاتون خالی مهمون ماهتابان بودم مثلا ! اولا ساعت 10:30 تازه اومدیم خوابگاه بعدم به من شام تخم مرغ می ده تازه اونم اهدایی از طرف گل باران (نیک آهنگ سابق !‏) منم زنگ زدم به مامانم و آبروشو بردم !



نویسنده » ماه تابان » ساعت 3:35 عصر روز شنبه 86 آذر 24