چقدر آرمان گرایی چیز خوبی می باشد. (من اصلا نمی خواهم شبیه کودک فهیم هی بگویم می باشد)
یا چقدر واقع بینی چیز خوبتری می باشد؟
چه ربطی دارد؟
ربطش بعدا معلوم می شود!
واقعیت تلخ تلخ تلخ این است که قرار شده در هفته پژوهش به ما غرفه ندهند. چرایش را نمی دانم هنوز...
ولی آرمان ما چیز دیگری بود.اگر به ما غرفه ندهند ، آخر ضد حال است . ما غرفه می خواهیم و از حق خود نمی گذریم
.( دانشجو می میرد ، ذلت نمی پذیرد...) ما کلی برنامه داشتیم . این چه وضعی است ؟ نمایشگاه کتاب برای چه؟ نمایشگاه خرما دیگر چه صیغه ای است؟
انتظار هر نوع سنگ اندازی و تحویل ناگیری! را داشتیم ، به جز این!
انتظار داشتیم :
مشکل داشته باشیم.
بودجه نداشته باشیم .
همکاری نکنند.
پشتیبانی نکنند و ...
ولی انتظار این یکی را انصافا نداشتیم .
به هر حال هفته پژوهش مثل فیلمی از جلوی چشمان من و بهاران و دیگر بچه ها می گذرد و ما در حسرت از دست رفتن فرصت هایمان داریم می سوزیم و آب می شویم .
زندگی مثل بازی شطرنج میمونه. اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن. ولی وقتی یاد میگیری همه می خوان شکستت بدن...
----------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
بله باز تا مدیر به خودش بیاید این پاتیژان فرصت طلب ، شونصد تا پست گذاشته است . قضیه بستنی هم من شفاف سازی کنم.... قصد ما اولش بیات بود ، آنهم برای خنده و ساختن خاطره ، نمی دانم چه شد که پایمان به ملاثانی باز شد؟!