سلام من بالاخره دارم از خونمون پست میذارم در حالی که می دونم الان همه در خوابگاه دارن درس می خونن ! دیشب برای یه لحظه یاد امتحانها افتادم و قلبم اومد توی دهنم اما صبحی دوباره عین خیالم نبود نمی دونم امیدی به آدم شدن من هست یا نه !
جای همه ی اونایی که نبودن خالی ! البته همه ی خانم ها تقریبا بودن ! ما تصمیم داریم از این به بعد همیشه به ماه تابان نصفه نیمه رای بدهیم تا وقتی انتخاب شدنش قطعی شد انقدر ذوق کنه که ما رو به بستنی ملاثانی دعوت کنه ! فکر کن !
ما سعی کریم زود بریم و زود برگردیم تا من به اتوبوسم برسم ! طفلی ماه تابان مجبور بود هر بار که از خیابون رد می شیم ما رو بشمره ! آخه ما تو رد شدن از خیابون خیلی با استعداد بودیم !
من بعد از مدتها به بستنی ملاثانی لب زدم خداییش خوشمزه بود ! خانم مدیر دستت درد نکنه ! همیشه از این کارا بکن!
خانم .. هم نقش پدر ما رو بر عهده داشت که واقعا ازش ممنونیم آخه ما هنوز سالم می باشیم ! پس آقایون محترم کلاس خوشحال نباشن ما هنوزم می تونیم سر کلاس های نیمه تعطیل حضور به هم برسانیم !
خبر رسیده بعضی آقایون هنوز بابت غیبت کلاس دکتر دانشور دلخورن ! آخه ما از هر کدوم از دخترا پرسیدیم گفتن رفتن سر کلاس معاون آموزشی دانشگاه اختیاری می باشد !
دیروز داشتیم راجع به موسیقی غرفه هفته پژوهش بحث می کردیم من به فاطی پیشنهاد موسیقی بندری رو دادم ! اما نمی دونم چرا فاطی این شکلی شد !
اونا می خوان موسیقی گریه دار پخش کنن تا ما حسابی تحت تاثیر قرار گرفته یاد استاد فرهادی بیفتیم چشمامون پر اشک بشه و دیگه نتونیم هیچ جای غرفه را ببینیم من به فاطی و ماه تابان افتخار می کنم !